به گزارش مجله خبری نگار/ایران: کتابهای بیکیفیت، از همانها که در ایستگاههای مترو، زیرگذرها و کنار گوشه و خیابان با قیمتهای تخیلی و تخفیفهای تخیلیتر فروخته میشوند از واقعیترین و جدیترین معضلات بازار کتاب و نشر در ایران هستند. این محصولات مثلاً فرهنگی توانستهاند تقریباً تمام «کتابخوانان تفننی» را به سمت خودشان بکشانند. تخفیفهای زیاد، تبلیغات در صفحات مجازی و اتصال به آنلاینشاپهایی که قصد دارند ره صد ساله را یکشبه بروند به نفوذ این دسته از کتابها کمک کرده است.
ناشران جدی و معتبر بازار بارها تلاش کردهاند جلوی رشد انگلی و قارچی این محصولات را بگیرند و تقریباً هر بار که شکایت کردهاند پیروز میدان هم بودهاند، اما بساط این کتابها زیاد میشود که کم نمیشود. ناشران هم مستأصلانه صبح تا شب به ملت میگویند «کتاب قاچاق» نخرید. موضع من در این میان مشخص و همسو با ناشرین معتبر است اما... عمده کتابهای بیکیفیتی که به این شکل منتشر شدهاند مجوز انتشار، شابک و کد کتابخانه ملی دارند، در سامانه کتاب که جستوجو کنید نام ناشر و مؤلف و مترجم را برای شما میآورد و این محصولِ بیکیفیتِ افتضاح هرچه که باشد، قاچاق نیست.
قاچاق محصولی است غیرقانونی که بهصورت زیرزمینی هم به فروش میرسد، این کتابها قانونی هستند و همچنین خیلی بیدردسر به فروش میروند و در انواع و اقسام نمایشگاههای کتاب رسمی کشور هم حضور به هم میرسانند. این کتابها معمولاً از روی یک ترجمه مشهور رونویسی و تایپ شدهاند یا در بهترین - شاید هم بدترین - حالت مترجمی گوگل ترنسلیتی کتاب را ترجمه کرده و به ناشر رسانده. در مورد اول ناشر اصلی باید با اقامه دعوی سرقت ادبی را اثبات کند و برای مورد دوم در حال حاضر هیچ راهکاری وجود ندارد.
به عقیده من از هر ۱۰ ناشر، ۹ تای آنها برای مملکت ما اضافه است و سؤال بزرگ من این است که اصلاً چه کسی این همه مجوز نشر اعطا کرده؟ از آن مهمتر، هیچ سازکار مشخصی برای نظارت به سطح کیفی - و فقط و فقط سطح کیفی - این دسته از ناشران وجود ندارد. تا وقتی که این ناشران، با مجوز کار میکنند، آش همان آش است و کاسه همین کاسه، علاج این واقعه را قبل از وقوع باید کرد. متشکرم!