به گزارش مجله خبری نگار،آرام جعفری همچون اسمش آرام است و سعی میکند با فکر به سوالات ما پاسخ دهد. هر چند که هوا حسابی سرد بود، اما گفتگوی گرمی داشتیم و با آرام خانم و مادر محترم شان از هر دری سخن گفتیم؛ از قصه ازدواجش گرفته تا حال این روزهای سینما و تلویزیون، با ما همراه باشید و گزیدهای از گفتگوی ما را با آرام خانم بخوانید.
گفتوگو را با مادر آرام جعفری آغاز کردیم: «متولد تبریز هستم و بزرگ شده تهران. دو فرزند به نامهای آرمین و آرام دارم. کارمند وزارت امور اقتصادی و دارایی بودم و در حال حاضر بازنشستهام.»
او میگوید: «آرام از همان کودکی دختر آرامی بود و با این که برادرش ۷ سال از او بزرگتر بود از آرام شیطونتر بود و بیشتر بچگی میکرد. البته این بدین معنا نیست که آرام شاد نبود، اتفاقا در دوران تحصیلش دختر بسیار شاداب و شیطونی بود.» (با خنده)

وی در ادامه میگوید: «آرام دختر بسیار مهربان و خوش قلبی است و در بین فامیل و دوستان هم به مهربانی مشهور است. هرگز ندیدهام که برای کسی بدخواهی کند یا از شخصی بدش بیاید. البته خیلی هم حساس و زودرنج است.»
مادر آرام جعفری میگوید: «همانطور که گفتم آرام واقعا مهربان است. کوچک بود و به مدرسه میرفت. به یاد دارم وقتی از مدرسه که به منزل میرسید به اتاقش میرفت و در را میبست و میگفت که درس میخواند تا روز مادر شد که یک هدیه جالب از کار گلدوزی که قاب گرفته بود را به من هدیه داد. متوجه شدم آن مدت در مدرسه اش کلاس گلدوزی برگزار میشده و آرام برای خوشح-ال کردن من بعد از مدرسه هم مشغول کامل کردن هدیه اش به من بوده. هنوز هم قاب گلدوزی اش را یادگاری نگه داشتهام.»
وی در رابطه با بازیگر شدن دخترش میگوید: «روابط عمومی آرام قوی بود و پدرش همیشه دوست داشت که او وکیل یا خبرنگار شود ولی آرام میخواست بازیگر یا مجری صدا و سیما شود. ابتدا من و پدرش مخالف این موضوع بودیم ولی وقتی علاقه او را دیدیم تصمیم گرفتیم او را به کلاسهای بازیگری، هنر و ادبیات صدا و سیما بفرستیم تا دورههای بازیگری را ببیند. پس از اینکه اولین تئاتر را بازی کرد، متوجه شدیم استعداد خوبی در این زمینه دارد، به همین دلیل، تصمیم گرفتیم او را در کلاسهای مرحوم استاد سمندریان ثبت نام کنیم. در آن زمان آرام ۱۶ ساله بود و از همانجا بود که آرام خودش را نشان داد.»
به عنوان اولین سوال، خانم جعفری شما که برای رسیدن به جایگاه فعلی تان در دنیای بازیگری تلاش بسیاری کردهاید و به این حرفه علاقمندید چرا مدتی است کمرنگ هستید و گزیده کار میکنید؟
– به واقع برای رسیدن به امروزم تلاش کردهام و سعی کردم از بزرگان درس بگیرم و کم کاریام دلیل شخصی ندارد. متاسفانه طی چند سال اخیر سریال یا فیلمی که خوب، قوی و مورد علاقه من باشد، پیشنهاد و ساخته نشده است. در گذشته کارگردانها خودشان بازیگرها را اتنتخاب میکردند ولی الان یک نفر از طرف کارگردان این کار را میکند و آن نفرات هم معمولا تیم ثابت خود را برای بازی دارند. به همین دلیل و به خاطر همکاریام با کارگردانهای خوب، سعی میکنم هر پیشنهادی را قبول نکنم.
نمیترسید که به خاطر گزیده کاری تان با انتخاب وسواس گونه از بازیگری فاصله بگیرید؟
– خیر. ترجیح میدهم در کار خوب و در کنار بازیگران خوب بازی کنم. خوشبختانه الان همه دوستان در شبکههای اجتماعی و در کوچه و خیابان به من لطف دارند و میپرسند که چرا کم کار شدهام؟ پاسخ من هم این است که مثل قدیم، کارهای خوب ساخته نمیشود و متاسفانه در سالهای اخیر، روابط جای ضوابط را گرفته است. من هم ترجیح میدهم آهسته و پیوسته قدم بردارم تا مردم مرا فراموش نکنند و مخاطبینم راضی باشند.
گفتید روابط جای ضوابط را گرفته و فضای سینما عوض شده؛ بیشتر توضیح میدهید.
– متاسفانه این اواخر، فضای سینما عوض شده و بازیگرانی به این عرصه قدم گذاشتهاند که میخواهند یک شبه ره صد ساله را بروند، برخی از آنها آموزشی برای بازیگری ندیدهاند و اطلاعات شان را نیز درباره این رحفه بالا نبردهاند و تنها به دلیل اینکه آنها دستمزد کمتر یا بعضی مواقع حتی دستمزدی نمیگیرند، طبیعتا برخی عوامل سینما ترجیح میدهند با این دسته از بازیگران کار کنند. برخی هم که با پول بازیگر میشوند و اینگونه فضای سینما هر روز مسمومتر میشود و بازیگران حرفهای و کهنه کار که اساتید من هستند کنار گذاشته میشوند.
شما که تجربه نقشهای متفاوت را داشتهاید چگونه با نقشهای تان کنار میآیید؟
– من با نقش هایم زندگی میکنم و طوری در قالب آن فرو میروم که انگار آن اتفاقها برای خودم رخ داده است. اصولا بازیگران دوست دارند نقش هایشان متفاوتباشد. س الها پیش در فیلم «خانه تاریکی» آقای سلطانی، نقش دختری را بازی میکردم که لهجه آذری داشت. حتی سال گذشته در نقش یک موادفروش، در کنار خانم مقانلو بازی کردم یا نقشی که در سریال «قهوه تلخ» داشتم. در همه این فیلمها سعی کردم با آن نقشها زندگی کنم. حتی هنگامی که نقش آدمهای منفی را بازی میکردم از خودم متنفر میشدم