به گزارش مجله خبری نگار،چنین روایت تکاندهندهای، تنها یک عملیات پلیسی نیست؛ علامتیست از فروریختن ستونهای اخلاق در جامعه. چه شد که مؤسسهای با عنوان «خیریه» توانست بدون هیچگونه نظارت واقعی، چنین جنایتی را بهصورت سیستماتیک اجرا کند؟ چگونه است که در قلب پایتخت، در شهری که هر ساختمان دوربین دارد، انسانی را به قیمت اعضایش میخرند و میفروشند؟
ماجرا فراتر از جرم است؛ این یک فاجعه اجتماعی، پزشکی و حقوقی است. تجارت اعضای بدن نه فقط بهداشت عمومی را تهدید میکند، بلکه مفهوم «انسان» را به کالا تنزل میدهد. این افراد نه فقط قربانی فقر و نابرابری، که قربانی غفلت نهادهایی هستند که باید حافظ جان انسانها باشند: وزارت بهداشت، نیروی انتظامی، نهادهای نظارتی و قضایی.
کسی پاسخ دهد: چرا در سیستم پیوند اعضای ما، چنین فساد و خلأیی هست که قاچاقچیان بتوانند آزادانه کلیه بفروشند و مؤسسه خیریه بدل به مرکز سلاخی شود؟ چرا هیچ سیستمی برای ردگیری منشأ، مقصد و چرخه مالی چنین مؤسساتی وجود ندارد؟ و چرا هنوز در قرن ۲۱، تجارت اعضای بدن در ایران آنقدر آسان است که فقط با مجوز یک موسسه خیریه، بتوان بازار سیاه انسان راه انداخت؟
آنچه در این باند رخ داده، یک زنگ خطر نیست؛ صدای آژیر قرمز برای جامعهایست که شاید خود را انسانی و اسلامی میپندارد، اما در سکوت و غفلت، اجازه میدهد بیپناهترین انسانها، قربانی مطلق شوند؛ بیآنکه حتی نامی از آنها در هیچ جا ثبت شود.
اینجا مرز جنایت و اقتصاد، خیریه و فریب، انسانیت و درندگی به هم خورده است. اگر نظام قضایی و نظارتی ما به این پرونده با تمام توان ورود نکند، باید منتظر باندهای بعدی باشیم. سلاخی انسان پشت دروازههای شهر، اگر با فریاد و پیگرد همراه نباشد، فردا بدل به بخشی از روزمرهگی خواهد شد؛ بیآنکه کسی حتی سرش را بالا بیاورد.