به گزارش مجله خبری نگار،کج خلقی، اضطراب، پنهان کردن احساسات واقعی و اعتماد به نفس پایین – متأسفانه برخی والدین همهی این ویژگیهای منفی را به فرزندان خود انتقال میدهند. خودبیتی و بی تفاوتی آنها نسبت به احساسات فرزندان شان تأثیر عظیمی بر کودکی آنها دارد. در نتیجه، کودک شروع به انتفاد از خود میکند، احساس درماندگی میکند و در زندگی اجتماعی خود با مشکل رو به رو میشود.
این امر زمانی رخ میدهد که در یک خانواده سمی از شیوهی بازی دادن (Manipulation) برای کنترل اعضای خانواده استفاده میشود. انجام مداوم این رفتار طبیعی نیست و تبدیل به آزار عاطفی میشود. این امر میتواند باعث کم شدن اعتمادتان به دیگران شود و شما را از برقراری رابطه با دیگران بازدارد. احساس مداوم بازی داده شدن از سوی خانوادهی خود میتواند باعث شکل گیری شخصیت دوری گزین یا اجتنابی در فرد نیز شود.
وقتی کسی در یک شرایط پرتنش، با انواع آزارهای روانی مانند بازی دادن (Manipulation) بزرگ شده باشد، این امر اثر خود را بر روی او میگذارد. برخی والدین ممکن است نتوانسته باشند حمایت لازم را از فرزند خود داشته باشند و در حالتی دیگر، ممکن است شخص در خانوادهای زندگی کرده باشد که در آن احساس میکرده همیشه باید مراقب باشد. بعدها کنار گذاشتن احساساتی که در چنین شرایطی دائماً مجبور به تجربهی آنها هستید، دشوار خواهد بود؛ و در نهایت ممکن است در اعتماد به دیگران و در میان گذاشتن افکار و احساسات خود با آنها با مشکل رو به رو شوید.
مشکلات دلبستگی دشوارند. تجربهی مداوم آزار فیزیکی و عاطفی، بدرفتاری و غفلت، سبب میشود فرد تعریف خود را از روابط پیدا کند. این افراد ممکن است درک نکنند که یک ارتباط سالم و محبت آمیز چگونه است. آنها همیشه به طور ناخودآگاه این انتظار را دارند که اطرافیان شان از کاه کوه بسازند، پرتوقع باشند، به خاطر چیزی سرزنش شان کنند یا آنها را از خود ناامید کنند.
کسانی که در یک محیط سمی رشد کرده اند ممکن است دائماً احساس کنند که همیشه به اندازهی کافی خوب نیستند یا حتی بی ارزش اند. ممکن است والدین شان همیشه انتظارات بالایی از آنها داشتند و اگر توقع شان را برآورده نمیکردند، آنها را سرزنش میکردند. این افراد اعتماد به نفس پایینی پیدا میکنند و خودمراقبتی ندارند. به همین دلیل کوچکترین اشتباه یا شکستی میتواند آنها را وحشت زده و بدخلق کند.
«اعتماد به نفس» خانوادگی مثبت عنصری اساسی در بحث سلامت روان است. این امر به اهمیت احساس دوست داشته شدن و تعلق داشتن است. اگر رابطهی والدین با فرزند آزارگرانه باشد، ممکن است فرزند رفته رفته با دنیای درونی خود، هویت و اعتماد به نفسش دچار مشکل شود. این امر پیامدهای منفیای همچون اضطراب و حتی افسردگی دارد.
کمبود اعتماد به نفسی که والدین سمی عامل ایجاد آن هستند، باعث میشود فرزند احساس کند احمق و بی ارزش است و لیاقت به دست آوردن چیز بهتری را ندارد. این افراد در هر کاری خود را مورد انتقاد قرار میدهندو دودل و مردد میشوند. آنها پذیرفته اند که به خوبی دیگران نیستند، امری که به لحاظ روانی آنها را آزار میدهد، اما قدرت تغییر این وضعیت را ندارند، چون حمایت روانی لازم را دریافت نمیکنند.
منبع: روزیاتو