به گزارش مجله خبری نگار، کرونا با آنکه حدود دوسال است که مهمان ناخواندهای برای تمام مردم جهان است، اما ظهور و بروز چندانی در تولیدات سینمایی ایران نداشته است. این ویروس که گویا بسیاری از صاحبان استودیویی هالیوود را ذوقزده کرده و آنها را مجاب به تصویرگری بحرانهای ناشی از عملکرد خود نموده است، در تولیدات سینمایی ایرانی جایگاه چندانی نداشته است.
اگرچه کرونا و محدودیتهای آن، در جشنواره سال گذشته، هیچ نمایندهای نداشت، اما اینطور احساس شد که زمان کافی برای پرداخت به قصهای درباره کرونا، برای تولیدات آن سال سینمای ایران فراهم نبود. یا شاید هم سینماگران اینطور گمان میکردند که کرونا هیچگاه تا این اندازه طولانی نخواهد شد و بنابراین دلیلی ندارد که بخواهند شمایلی از آن را در قالب بیماری، ماسک، دستکش، فاصله اجتماعی و... به تصویر بکشند.
اما برای امسال، این تصور وجود داشت که بتوان ردپای پررنگی از کرونا را در تولیدات یک سال اخیر سینمای ایران به چشم دید. آنچه از ۱۲ فیلم نمایشدادهشده تا پایان روز ششم جشنواره دیده شد، نمایش بسیار ضعیف نشانههای کرونا در آثار این دوره بوده است. به طوری که تنها در یک فیلم شب طلایی، به شکلی بسیار ضعیف و تنها برای یکپنجم بازیگران، از ماسک استفاده شده است.
با نگاهی به ۱۰ فیلم باقیمانده، مطمئن میشویم که حداقل ۶ فیلم از این تعداد، با توجه به سوژه قدیمی خود، قطعا از ماسک و دیگر نمادهای کرونا استفاده نکردهاند تا با این پرسش منطقی مواجه شویم که دلیل مقاومت سینماگران ایرانی در برابر این اتفاق رئالیستی ملتهب چه عنصر یا عناصری است؟!
در سطحیترین دلیل این اقدام، میتوان به علاقهمندی سینمای ایران به تداوم نگاه کلیشهای در سوژهها اشاره کرد. اینکه آثار دوست دارند بدون هیچ الحاقیهای، تنها به یک روایتگری صرف بسنده کرده و از نشاندار کردن حوادث و یا اینکه آن را به زمان خاصی منتسب کنند، ابا دارند. از دیگر سو، این رویکرد نشان میدهد که درام، به موازات جامعه پیش نرفته و به عنوان اصلیترین بحران روز جامعه طی دو سال اخیر، هیچ نشانهای از آن را در آثار ایرانی نمیتوان یافت.
کاملا مشخص است که حجم قابل توجهی از تولیدات ایرانی در سوژههای کهنه گیر افتاده و به مشکل کلیشه دچار شدهاند. این نکته برای سینمای علاقهمند به بحرانهای اجتماعی بسیار قابل تامل است که چگونه فیلمساز دغدغهمند ما که بخش قابل توجهی از کارگردانان سینمای اجتماعی را شامل میشود، در برابر این بحران بزرگ، سکوت اختیار کرده و حتی با مقاومت جدی آنها در نشان دادن کوچکترین نشانه این بیماری که ماسک باشد، مواجه شده است.
اینکه فیلمسازان اجتماعی ما، علاقه بیشتری به داستان پیچیده و سوررئالستی در برابر این بحران حقیقی و عالمگیر دارند، از آن دست نکاتی است که باید مورد آسیبشناسی قرار گرفته تا زمینه نزدیکی بیشتر سینما با نص صریح اجتماع و دغدغه واقعی آدمهایش فراهم شود.