مجله خبری-سبک زندگی نگار: کارکنان و کارمندان گرچه ممکن است در نقش مدیریت عمل ننمایند، اما گاهی حتی از یک مدیر نیز در پیشرفت یک شرکت و موسسه تاثیرگذار ترند. اولین مسئلهای که انسان را به موفقیت هدایت میکند انگیزه است. به عبارتی انگیزه موتوری ست برای روش شدن. نوعی هدایت گر است. با این اوصاف کاملا مشخص است که به چه علت ایجاد انگیزه در کارمندان تا این حد حائز اهمیت است.
مشخص است که هنگام آمدن نام «انگیزه» آن هم در حوزه کار و فعالیت و اشتغال بحث مالی در ذهن افراد پررنگتر میشود. اما حقیقت این است که در بسیاری از مواقع نیازی به خرج هالی مالی و مادی برای دادن انگیزه نیست. مثال این مسئله میتواند گروههای سیاسی باشد. در بیشتر این گروه ها، منفعتی شامل حال هواداران نمیشود. اما چیزی که آنها را در آن گروه نگه میدارد آن هم بی هیچ منفعتی، انگیزه است.
در ادامه به برخی از انواع ساخت و ایجاد انگیزه در تجارت و شراکت میپردازیم. در ابتدا تیتروار نوشته و در انتها آن را به صورت کامل توصیف خواهیم کرد
حال فرصت آن است که به توضیح کامل هر یک از موارد گفته شده بپردازیم
نمیتوان منکر این قضیه شد که تشویقهای مادی بیش از دیگر موارد باعث پیشرفت و ایجاد انگیزه در کارمندان است چرا که اساس ورود به فضای کار همین نیاز به مادیات است. در نتیجه میتوان با دادن عیدیهای گاه و بی گاه، تشویقیهای در ازای پیشرفت و … به حقوق آخر ماه کارکنان اضافه نمود تا این هزینه خود به تنهایی بتواند تبدیل شود به ایجاد انگیزه در کارمندان. بدیهی است که پیشرفت هر یک از کارکنان یک شرکت، کمپانی، واحد و… خود به تنهایی باعث پیشرفت تمامی مجموعه است. حال این پیشرفت از مدیر است تا دیگر کارکنان. پس باید به ایجاد انگیزه برای کارمندان توجه کافی داشت.
تعصب لزوما مسئله بد و منفیای نیست. حقیقت این است که اگر در حال حاضر یک فرد در شرکت الف مشغول به کار است، هوادار آن است و فردای امروز وارد شرکت ب شود طرفدار آن. پس هواداری در صورتی که تعصب مثبت بوده و نه کورکورانه، بسیار مفید نیز هست. همچون مورد بالا که در ارتباط با سیاست گفته شد. خیلی از افراد که مدافع گروهی خاص هستند بی هیچ منفعتی چنین میکنند و هوا را به معنای واقعی دارند! پس میتوان کارمندان را از نظر عاطفی دچار احساس تعلق نمود تا آنها خود را جزوی از آن شرکت بدانند.
به هنگامی که فرد احساس اعضا دارد و نه زیر دست و نیروی کار، موفقیت خود را در گرو موفقیت شرکت میداند. در نتیجه میتواند با تمام از خود گذشتگیهای ممکن برای مجموعه خود تلاش نماید. این خود به تنهایی نوعی موثر از ایجاد انگیزه در کارمندان است. پس میتوان این نتیجه را نیز گرفت که اگر افراد احساس نیروی کار، ماشین، رعیت و … را داشته باشند امکان موفقیت مجموعه به زیر ۱۰ درصد میرسد. مدیریت باید عاطفه افراد را درگیر کند به آنها بفهماند موفقیت مجموعه در گرو موفقیت آن هاست و به عبارتی به آنها حسِ مهم بودن و.. القا نماید.
به آنان بگوید کارها بی آنان به عبارتی لنگ میماند و آنان نیاز این شرکت اند. این مسئله تا حدی که با اعتدال و تعادل باشد میتواند باعث استفاده از ۱۰۰% نیرو و توان افراد گردد.
یکی دیگر از موارد دیگری که میتواند در این حوزه کمک کننده باشد توجه به خانواده افراد حاضر در مجموعه است. میتوان با برقرار کردن اردوها و مسافرتهای یک الی چند روزه آنان را به انگیزه بیش از پیش رساند.
به طور کل توجه مدیریت به کارکنان مهمترین امر در انگیزه و ایجاد انگیزه در کارمندان است. این توجه میتواند به این صورت باشد که مناسبتهایی همچون تولد، سالگردها و… به صورت پیامک و یا با هدیهای کوچک به کارکنان یادآوری گردد. همین امر سبب میشود چنین به فکر فرد القا شود که برای مدیریت اهمیتی بیش از یک کارمند را دارد. کمک هزینه و وامهایی برای برقرار کردن مراسم شادی و یا خدایی ناکرده غم نیز میتواند از سری مواردی باشد که تعلق خاطر بیشتری میان کارمند و کارفرما ایجاد مینماید.
فرقی نمیکند افراد چند سال سن دارند! یک سال دارند و یا ده سال و یا چهل سال. نیاز به شنیدن همیشه در انسان وجود دارد. تشویقهای کلامی میتواند باعث آن شود که یک کارمند چنان انگیزهای در خود بیابد که از صبح تا شب بی خستگی کار کند. در بسیاری از موارد شنیدن کلامی با بار منفی میتواند تمام روز افراد، خانواده، دوستان و دیگر محیطهای زندگی فرد را نیز تحت الشعاع قرار دهد. پس چه بهتر که این تحت الشعاع قرار دادن، در جهت مثبت باشد نه منفی.
همان طور که میتوان تمام روز کسی را درگیر مواردی منفی کرد، میتوان با گفتن کلمهای تمام روز را به کارکنان انرژی مثبتی داد. به کوچکترین کارهای کارکنان باید واکنش مثبت نشان داد. آنان را با کوچکترین الفاظ تشویق نمود. تا همین چیزهای کوچک به موفقیتهای بزرگ منجر شود.
مزایا لزوما پول نقد نمیباشد. میتوان از تخفیف استفاده از یک رستوران شروع شده و یا به خرید از یک بوتیک لباس ختم شود. چنین مزایایی به منظور هدیه برداشت میشوند و همین باعث ایجاد انگیزه در کارمندان میشود. محیطی که دارای اصول انگیزه کافی برای ادامه کار است خود به تنهایی محیطی ست برای انرژی بیشتر برای کار بیشتر برای موفقیت بالاتر.
برخی از مزایا نیز میتواند خدمات باشد. به عبارتی اگر مشاوره و چنین مسائلی در یک مجموعه صورت پذیرد، کارکنان آن انگیزه بیشتری برای کار کردن خواهند داشت. مشاوری که علاوه بر مسائل کاری توان مشورت دادن در مسائل زندگی را نیز داشته باشد تا افراد خود را در یک محیط خشک و بی احساس و غیر منعطف نبینند.
برخی از کارمندان و کارکنان به هیچ عنوان مرخصی نمیگیرند. این مورد هم برای آنان و هم برای آنان که از مرخصی هایشان استفاده میکنند مورد استفاده است. به خصوص به هنگامی که مدیر متوجه عدم تمرکز و عدم شرایط مساعد روحی کارکن خود است.
در نتیجه آن میتوان مرخصیهای کافی را به افراد پیشنهاد کرد.
انگیزه در روانشناسی از اولین مواردی است که به افراد آموزش داده میشود. انگیزه خود به تنهایی موتوری است که فرد را به سمت جلو سوق میدهد.
عوامل متعددی در آن دخیل اند که میتوان آن را به دو دسته کلی تقسیم نمود
حال هر یک از این موارد را به طور کامل باز کرده تا متوجه تفاوت آن بشوید.
به هنگامی که فرد با انجام کاری، در درون خود احساس نیک و شادی کند، این انگیزه از نوع درونی و داخلی ست. پایدارتر از عوامل خارجی است چرا که در درون با ثبات انسان رخ میدهد. کمتر چیزی آن را از بین برده و کمتر چیزی از آن میکاهد، اما هر چیزی توان افزایش آن را دارد.
یکی از اصول عوامل درونی را میتوان عشق و علاقه به کار دانست. این عامل توان این را دارد که انسان را در هر کاری پیروز گرداند. این عامل درونی میتواند از پیش در وجود انسان باشد و یا میتواند به وجود بیاید
بیشترین مورد تاثیر گذاری بر آن، رفتار همکاران به ویژه مدیر است.
در صورتی که چنین انگیزهای در فردی ایجاد گردد دیگر نباید نگران هیچ عملکردی از وی بود. چرا که این انگیزه برترین چیزی است که یک فرد در مجموعهای به وجود آن نیاز دارد. اگر مدیر هستید، با رفتارتان این عشقو علاقه را به وجود آورید. ارباب و بردهای مدتها ست منسوخ شده و محیطهای دوستانه و صمیمی و همراه با عشق بیش از پیش روی بورس و موفق اند.
تمامی موارد بالا که به صورت موردی بیان شد یعنی:
تشویقهای مادی و پرداخت حقوقی بیشتر
درگیر کردن عاطفی کارکنان و استفاده از تعصب مفید
تشویق کردن کلامی
لحاظ کردن مزایا در ازای پیشرفت
استفاده از مرخصیهای پیشنهادی
و…
نوعی از انواع عوامل خارجی است؛ که میتواند در مواردی عمیق شده و اصول و تبدیل به عوامل درونی گردد. درست است که این عوامل سطحیتر از عوامل درونی اند، اما به هر حال محرکی برای حرکت محسوب میشوند. برای تبدیل عوامل بیرونی به عوامل ایجاد انگیزه درونی تنها باید استمرار داشت و آن هارا در بیشتر مواقع اجرا کرد، در چنین موردی ناخودآگاه فرد بیرونی را به درونی تبدیل مینماید. این پروسه بسیار زمان بر بوده و نیازمند داشتن حوصله فراوان است پس باید برای به وجود آمدن آن به عنوان یک مدیر صبوری کافی را داشته باشید. مهم نیست مدیر یک نفر هستید در یک گروه کوچک و یا مدیر هزاران فرد در مجموعهای بزرگ. این موارد همه گیر هستند.
به دور از موارد تجاری به مثال زیر توجه کنید:
کودکی در درس ریاضی نمره بیست دریافت کرده است چرا که میداند با دریافت نمره بیست توسط پدر و مادرش مورد تشویق (و یا با نگرفتن این نمره مورد تنبیه) قرار میگیرد. این کودک با گرفتن این نمره به دلیل انگیزه خارجی ممکن است دفعه بعد به نمره بیست دست نیابد حال اگر همین کودک تنها به واسطه علاقه خود به آن درس، آن معلم و … به این نمره دست یابد و پس از آن دارای حسی نیک شود، تا ابد نیز به دنبال دریافت چنین نمرهای میباشد.
هر چیزی در حدود خود قرار گیرد فوق العاده بوده و به محض خارج شدن از آن، دچار مشکل میکند افراد را. حدود صمیمیت بر اساس محیطی که افراد در آن حضور دارند تفاوت دارد. بر اساس چهارچوبها و خط قرمزهای اخلاقی هرکس میتوان تا حدی به وی نزدیک شد. اما بهتر است برای داشتن و ایجاد انگیزه کارمندان محیط از حالت خشک خارج شده و دارای صمیمیت باشد.
به گونهای این صمیمیت انگیزهای خواهد ساخت برای آمدن به پای کار. در چنین شرایطی کار کردن نه تنها برای افراد طاقت فرسا نیست بلکه یکی از علایقشان نیز میشود.
وقتی امید و انگیزه داشته باشید، هر چیزی ممکن میشود. (کریستوفر ریو) بردن همه چیز نیست، ولی تمایل و انگیزه به بردن همه چیز است. (وینس لمباردی)
همین دو مورد مطرح شده از دو فرد مطرح شده میتواند جایگاه انگیزه در زندگی را بیش از پیش برای افراد روشن سازد.
امید است که این مقاله توانسته باشد کمکی در حوزه مدیریت و ایجاد انگیزه در کارمندان به شما عزیزان کرده باشد. خواندن دقیق این مقاله و اجرای آن در مجموعه شما از آن جهت که ثابت شده و آزمایش شده است میتواند به پیشرفتهای چشم گیری منجر شود. یک مدیر علاوه بر تلاش برای موفقیت فرد، باید توان مدیریت موفقیت گروهی را نیز داشته باشد و این امر نیز در گرو رعایت موارد گفته شده میباشد.