به گزارش مجله خبری نگار، تحولات جاری در منطقه غرب آسیا بهوضوح نشان میدهد که اضطراب و هراس رژیم صهیونیستی از حزبالله لبنان به سطحی بیسابقه رسیده است. این وحشت، نه یک خطای محاسباتی زودگذر، بلکه نتیجهای مستقیم از تغییر بنیادین موازنه قدرت به ضرر تلآویو است. امروز، صهیونیستها نه با یک سازمان صرفاً نظامی، بلکه با یک جریان فکری، مردمی و بسیار انعطافپذیر روبهرو هستند که پس از هر ضربه، بهویژه شهادت کاریزماتیک رهبرش، مسیر بازسازی و تکامل خود را عمیقتر و حسابشدهتر پیموده است.
شهادت فرماندهانی، چون هیثم علی طباطبایی در این فرامتن، تنها نمودی از عزم راسخ این جریان برای تداوم مسیر است. رژیم اسرائیل با حذف فیزیکی رهبر حزبالله گمان میکرد ضربهای مهلک وارد کرده و سازمان مقاومت را به مرز فروپاشی کشانده است. اما این توهم به سرعت رنگ باخت.
حزبالله با اتکا به روحیه «شهادتمحوری» که در تار و پود آن نهادینه است، ساختار فرماندهی و عملیاتی خود را به شکلی نو ترمیم کرد. نهتنها خطوط ارتباطی حفظ شد، بلکه توان میدانی نیروها در جبهه جنوبی تقویت گردید. گزارشهای امنیتی غربی حاکی از آن است که سطح آمادگی رزمی حزبالله اکنون در بالاترین حد خود قرار دارد؛ سامانههای موشکی بهروز شدهاند و بازآرایی ساختار اطلاعاتی، مأموران اسرائیلی را از پیشی گرفتن بر «نبض اطلاعاتی» مقاومت بازداشته است.
دومین عامل استیصال، ناکامی اسرائیل در پروژهای است که سالها روی آن سرمایهگذاری کرده بود: خلع سلاح حزبالله از درون ساختار لبنان. تلآویو امید داشت با فشارهای سیاسی، اقتصادی و تحریک چهرههایی که آشکارا منافع آمریکا و اسرائیل را دنبال میکنند (مانند ائتلاف ۱۴ مارس)، مساله خلع سلاح را به مطالبه عمومی تبدیل کند. اما این پروژه به بنبست خورد.
مردم لبنان بهخوبی دریافتهاند که سلاح مقاومت، سدی در برابر اشغالگری مجدد جنوب و بقاع است. تلاش برای القای دوگانه «دولت – مقاومت» کاملاً بیاثر شد و این امر برای صهیونیستها دردناک است، زیرا دشمن نظامی آنها در میدان مشروعیت اجتماعی نیز پشتیبانی قدرتمندی دارد.
از سوی دیگر، خطرناکترین عامل برای رژیم اشغالگر قدس، رفتار غیرقابل پیشبینی حزبالله است. در ادبیات نظامی، محاسبهپذیری دشمن یک رکن اساسی در طراحی عملیات است، اما حزبالله بارها نشان داده که در چارچوبهای پیشبینیشده صهیونیستها نمیگنجد. آنها در دام تحریکهای حسابشده اسرائیل برای واکنشهای فوری و احساسی نمیافتند. این صبر راهبردی و کنترل هوشمندانه واکنشها باعث میشود دشمن نداند پاسخ چه زمانی، در کجا و با چه شدتی دریافت خواهد شد.
پس از ترور فرماندهان، اسرائیل مجدداً دچار این خطای محاسباتی شده که میتواند با ترور، بازدارندگی را بشکند؛ اما تجربه نشان داده است که هر اقدام آنها پاسخی قاطع، اما در زمانی و شکلی خواهد داشت که تلآویو انتظارش را ندارد.
مجموع این سه عامل یعنی بازسازی حیرتانگیز قدرت، شکست پروژه خلع سلاح داخلی و محاسبهناپذیری راهبردی، یک موازنه قدرت کاملاً جدید ترسیم کرده است. رژیم صهیونیستی اکنون با مقاومتی روبروست که نمیتوان موجودیت و کارکرد آن را با جنگ، ترور یا فشار سیاسی مهار کرد. حقیقت اساسی این است که حزبالله لبنان از مرز یک نیروی مقاومت ملی عبور کرده و به یک بازیگر منطقهای با توان تأثیرگذاری گسترده بدل شده است.
بهویژه پس از شهادت شهید سید حسن نصرالله، این سازمان نهتنها مسیر او را رها نکرده، بلکه با پویایی و قدرتی مضاعف، مسیر بازسازی و جهاد را با عزمی راسختر و حسابشدهتر ادامه میدهد؛ چیزی که برای درک سیاسی و روانی اسرائیل، شکستی مطلق محسوب میشود.