به گزارش مجله خبری نگار، به موجب سندی که در فضای مجازی انتشار یافته و امیدواریم تکذیب شود امام جمعۀ کیش از مدیر عامل سازمان منطقۀ آزاد خواسته پلاژ ویژهای در اختیار نهاد امامت جمعه قرار گیرد!
هدف از این واگذاری هم بهره مندی متدینین از مواهب طبیعی جزیره اعلام شده است!
اگر دوستی که پیشتر در یکی از شرکتهای مهم زیر مجموعه نفت از خواستهای امام جمعۀ یکی از شهرهای نفتی نگفته و او قاطعانه مخالفت نکرده بود در صحت این نامه تردید میکردم ولی محتوا شبیه همان است که شنیده بودم.
کار امام جمعهها مشخص است: جمعهها نماز جمعه بخوانند و رابط مردم و حکومت باشند و موارد استراتژیک و سیاستهای رسمی را برای مردم توضیح دهند.
اصلا خود کلمۀ پلاژ چه نسبتی با امامت جمعه دارد؟
شگفتی دیگر این که چه اصراری دارند جامعه را به متدین و غیر متدین تقسیم کنند؟ حق همه مردم ایران است که از امکانات و مواهب استفاده کنند. ضمن این که تشخیص میزان تدین با امام جمعۀ کیش و غیر کیش نیست.
جا دارد آقای پزشکیان دستور دهد صحت و سقم این نامه بررسی شود و ببیند واقعا چنین توافقی بین وزیر اقتصاد و امام جمعه صورت گرفته یا نه و حتی با وزیر خود برخورد و توافق احتمالی را ملغا کند.
وظیفه دولت توسعه کیش است. همان کاری که در دوران مهرعلیزاده و یزدان پناه و قاسمی انجام شد و چهرۀ کیش را تغییر داد. پلاژ ویژه برای امام جمعه و دوستان یعنی چه؟
علاقه به سهمیه ویژه برای دانشگاه و عبور از خط ویژه کم بود حال پلاژ ویژه هم میخواهند؟!
با سهمیه به دانشگاه بروی، با سهمیه استخدام شوی، از خط سفید اینترنتی استفاده کنی و به کیش هم بروی در پلاژ ویژه مستقر شوی؟
هیچ گاه نگاه مشتریان واقعی فروشگاه شهروند را از سبد پر از کالای خانوادهای که انبوه بنها را به جای پول ارایه میداد فراموش نمیکنم. ظاهر و پوشش شان به مهندسین و کارمندان شهرداری نمیخورد و اگر عنوان خدمتی شان شهرداری باشد احتمالا در بخشهای غیر تخصصی مشغولاند و نیز فراموش نمیکنم جوان پشت سر من پرسید: پول بنزین و تعمیر خودرو که نمیدهند. از شهریه مدرسه هم که معافاند و در مدارس ویژه ثبت نام میکنند. به جای پول کالا بن میدهند. خانه شان هم که لابد مصادرهای است یا به قیمت بسیار ارزان در آن نشستهاند. پس حقوق شان را دقیقا صرف چه میکنند و اصل به حقوق چه نیازی دارند؟! حالا فکر کنید آن جوان که البته قاعدتا دیگر جوان نیست بشنود پلاژ هم میخواهند!
مشهور است که یعرف الاشیاء باضدادها. یعنی هر امری را از متضاد آن میتوان شناخت. بر این سیاق به میزانی که تبعیض و ویژه خواری نیست عدالت هست. نمیتوان دم از عدالت زد و حق ویژه طلب کرد.
انتظار میرفت سرنوشت شیخ کاظم صدیقی و مرگ تأسف بار فرزند او درس عبرتی شود، اما انگار به تعبیر استاد سخن: آنان که غنیترند محتاجترند.
اگر خبر راست باشد هم سکوت آقای رییس جمهور و موافقت او قابل تأمل است و هم معممین دیگر، زیرا نه با سنت مولا علی سازگار است نه به سود روحانیت است.
نه جامعه را میتوان به متدین و غیر متدین تقسیم کرد و نه روحانیون بر دیگر اصناف برتری دارند.
این رفتارها با دأب مقام رهبری هم سازگار نیست کما این که مرحوم رییسی ساختمان مجللی را در بالای پونک برای دادگاه ویژه روحانیت ساخته بود و گویا با ناخرسندی رهبری هیچ گاه به دادگاه ویژه تحویل نشد و اکنون در اختیار ستاد مبارزه با مواد مخدر است و اگر کشت تریاک آزاد شود شاید به جای دیگر انتقال یابد.
شگفتا که از یک سو در ستایش امام جمعۀ فقید تبریز در ساده زیستی او و معاشرت با مردم گفته میشد که در عالم واقع نیز چنین بود و برخی دیگر درست به عکس عمل میکنند.
شگفتی بیشتر این که فاصله گرفتن مردم از روحانیت را میبینند تا جایی که در شهرهای بزرگ بعضا معممین به مجالس ختم و عروسی دعوت نمیشوند یا در کوی و خیابان و بازار کمتر آزادانه رفت و آمد میکنند و شمار نمایندگان معمم در مجلس در هر دوره کمتر میشود ولی با رفتارهایی از این دست به جای ترمیم به فاصله بی سابقه دامن میزنند.