به گزارش مجله خبری نگار، جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی به ایران، کارکردهای قابل توجهی در داخل و خارج از کشور برای ایران داشت.
۱- ساعت ۷ صبح جمعه، همه چیز تمام شده به نظر میرسید. رژیم صهیونیستی فرماندهان ارشد نظامی را ترور کرده بود؛ چند دانشمند هستهای نیز ترور شده بودند و ۶ موج حمله هم به تأسیسات هستهای و نظامی ایران صورت گرفته بود. ایران در میانه مذاکرات غیرمستقیم هستهای با آمریکا مورد حملهای غافلگیرانه قرار گرفته بود و از نظر امنیتی، آسیب قابل توجهی دیده بود، اما تنها در عرض چند ساعت پدافند هواییاش احیا شد و چند ساعت بعد هم نخستین موج حملات موشکی به اهداف از پیش تعیین شده در سرزمینهای اشغالی روانه شدند. این پاسخ نشان میداد که ایران از نظر فرماندهی و نظامی به سرعت خود را بازیابی کرده و توانایی فرود آوردن ضربات سخت به هر دشمنی را دارد. علاوه بر این، تهران ثابت کرد که از نظر سیاسی و راهبردی هم اراده ضربه زدن به دشمن و هم امکانات لازم را دارد و در انجام آن ذرهای تردید نمیکند.
۲- رژیم صهیونیستی اگرچه با حمایت آمریکا و متحدانش، در آغاز عملیات از منظر امنیتی، دست برتر را داشت، اما کاملاً آگاه بود اگر حمله غافلگیرانه به نتیجه نرسد و سازمان رزم ایران دچار فروپاشی نشود، این بومرنگ میتواند سرزمینهای اشغالی را به آتش بکشد. از همین رو نیز بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در سخنرانی خود پس از تجاوز به خاک ایران، از مردم ایران خواست که در کنار ارتش اشغالگر، علیه کشورشان بپاخیزند. برای تحلیلگران جنگی واضح بود که این پیام، نه از سر توانایی که ناشی از ناتوانی در تحقق اهداف نبرد است. ساعاتی پس از این پیام، پاسخ ایران آغاز شد و رژیم ضربات حیثیتی بسیار سختی خورد. این پاسخ ایران، ثابت کرد که ایران با قدرت توانایی تأدیب متجاوز را دارد. ضربات حیثیتی ایران، صهیونیستها را ناچار کرد تا از آمریکا برای نجات از موشکباران ایران مدد بخواهند. در کنار ضربات موشکی سهمگین ایران، تهران مدتها پیش از حمله صهیونیستها، تمامی مواد هستهای را به مکانهای امن منتقل کرد. این هوشیاری نیز باعث شد تا رژیم حتی در این فقره نیز از سود راهبردی محروم شود.
۳- جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی به ایران، کارکردهای قابل توجهی نیز در داخل کشور داشت:
الف) اول اینکه جامعه ایران در سالهای گذشته متأثر از دسیسههای دشمن خارجی و عوامل داخلی آن و همچنین برخی تصمیمات اشتباه، دچار شکافهایی شده بود که از منظر اجتماعی تقریباً شانس مؤثری برای عبور از آنها وجود نداشت؛ جامعه به شدت دوقطبی شده بود و روز به روز بر حجم شکافها افزوده میشد. این شکافها یکی از نقاط مهمی بود که دشمن روی آن حساب ویژهای باز کرده بود، اما برخلاف تصور دشمن، بلافاصله پس از حمله رژیم صهیونیستی، جامعه تمامی شکافها را کنار نهاد و با یک انسجام باورنکردنی، در برابر دشمن یکپارچه شد. «ایران»، قویترین انگیزه انسجام ملی در کانون توجه قرار گرفت.
ب) یکی دیگر از کارکردهای این جنایت، درک جامعه از مفهوم «دشمن» بود. رهبر انقلاب در سخنرانیهایشان بارها و بارها بر مفهوم دشمن تکیه داشتند و انگشت اتهام را نیز به سمت رژیم صهیونیستی و حامی اصلی آن (آمریکا) نشانه رفته بودند. اکنون، اما هیچ کس تردیدی ندارد که دشمن وجود دارد و کانون این دشمنی در همین دو نقطه (آمریکا و اسرائیل) است. با این حمله، در ایران یک نفرت مضاعفی از این دو ایجاد شد؛ چراکه مردم ایران فهمیدند این دو در کمین کیان ایران نشسته بود و در زمانی که مناسب دیدند، وقیحانه علیه کیان ایران دست به اقدام زدند.
ج) یکی از زوایای شکاف اجتماعی بسیار پرهزینه و خطرناک که عمدتاً برساخته شبکه رسانهای غرب و به ویژه بلندگوهای پروپاگاندای فارسی زبان بود، نگاه نامناسب به نیروهای امنیتی بود که در سالهای اخیر در حال تسری به نیروهای نظامی نیز بود. اما از آغاز حمله و انتشار خبر شهادت فرماندهان نظامی ایرانی و به دنبال آن جانفشانیهای نیروهای امنیتی در میدان، این نگاه اصلاح شد. واکنش ملی به تجاوز دشمن، فرصتی بینظیر برای بازسازی اعتماد عمومی نسبت به نهادهای تصمیمگیر، امنیتی و اجرایی کشور فراهم کرده است.
د) یکی دیگر از کارکردهای این تجاوز، مشخص شدن نقاط آسیبپذیر است. جدا از سیستم دفاع هوایی، فقدان سیستم دقیق و قدرتمندی برای پذیرش مهاجرین، مرزهای رها و پدیدههایی که بستر این ضربه مهلک امنیتی شد مثل کولبری و ته لنجی، نیازمند بازنگری دقیق و جدی است. ایران متوجه آسیبپذیری شدید از این طریق شد و به طور حتم پس از جنگ، به طور جدی در صدد رفع آنها برمیآید.
۴- در سیاست خارجی وزن و جایگاه واقعی دوست و همسایه و دشمن مشخص شد. شاید به جز جنگ، امکان مشاهده چهره واقعی آلمان وجود نداشت. همچنین در این یک هفته کیفیت کشورهایی که دوستی نزدیکی به ما دارند، آزموده شد. سود مصالحه با همسایگان از نقطه توافق با عربستان، روشن شد. این خودش پایه جدیدی برای سرمایهگذاری و رویکردهای جدید در حوزه سیاست خارجی خواهد بود.
۵- موضوع دیگر در حوزه سیاست خارجی که تحت تأثیر این تجاوز قرار گرفت، از دست دادن کارت بازی توسط اروپا بود. اروپا تا پیش از این جنگ، ابزار قدرتمندی به نام مکانیسم ماشه را در اختیار داشت و سعی میکرد تا با استفاده از آن، خود را طرف سوم در مذاکره ایران و آمریکا جلوه دهد. درخواست گزارش جامع از آژانس بینالمللی انرژی اتمی از گذشته و حال برنامه هستهای ایران و قطعنامه اخیر شورای حکام نیز با همین هدف طراحی شده بود. با اتفاقات اخیر، فوریت این قضیه ضعیف شد و شمشیر داموکلس اروپا بر سر ایران، اهمیتش را از دست داد. طبیعتاً کشوری مثل ایران که مورد تجاوز رژیم قرار گرفته و حمایت آشکار آمریکا در این تجاوز دیده میشود، در این مقطع دیگر نگران بود و نبود قطعنامه نیست. با این حمله عملاً رژیم، کارتی که در دست اروپاییها بود را از دستشان در آورد.
۶- در روزهای گذشته ویدئوهایی در فضای مجازی منتشر شده که در آن مردم کشورهای غربی در برابر وطنفروشان و طرفداران رضا پهلوی، از ایران حمایت میکنند و تأکید دارند که این اسرائیل بوده که به ایران حمله کرده است. از منظر حقوق بینالملل، پاسخ ایران به تجاوز، در قالب «حق دفاع مشروع» تعریف میشود و از این رو نیز افکار عمومی جهانی حتی در کشورهایی که حامی رژیم صهیونیستی هستند، پاسخ ایران را مشروع و صحیح میدانند.
۷- از ابتدای طوفانالاقصی رژیم صهیونیستی ایران را به اشکال گوناگون تهدید میکرد و این تهدید نیز با برخی ماجراجوییها همراه شد که ایران با وعدههای صادق ۱ و ۲ به آن پاسخ داد. پاسخ ایران به تجاوز اخیر رژیمصهیونیستی باعث شد تا تمامی گروههای مقاومت در منطقه با اعتماد به نفس بیشتری خود را آماده مواجهه با دشمن صهیونیستی بکنند. افزایش اعتبار بازدارندگی ایران در برابر دیگر بازیگران منطقهای (مثل عربستان، ترکیه و...) یکی دیگر از پیامدهای بلندمدت این نبرد است. ایران در این تقابل نشان داد که نهتنها ظرفیت دفاع از خود را دارد بلکه توانایی بازتعریف نظم نظامی منطقه را نیز دارد.
۸- مهمترین رخداد در این جنگ، نمایش اراده انسان ایرانی بود. با وجود تهدید به احتمال ورود ناتو به جنگ با ایران در صورت حمله به منافع آمریکا، در تهران بر سر پاسخ قاطع به واشنگتن جمعبندی حاصل شده بود. ایران در اقدامی متقابل، حتی تعداد موشکهایی به اندازه موشکهایی که آمریکاییها به تأسیسات هستهای شلیک کردند، به پایگاه العدید قطر؛ پایگاهی که بهعنوان قلب عملیاتهای نظامی آمریکا در غرب آسیا شناخته میشود، شلیک کرد. این اقدام، حاوی پیامی بسیار روشن به ایالات متحده بود: اگر باز تجاوز کنید، ضربه سختتری میخورید. اهمیت این اقدام تنها در هدف قرار گرفتن یک پایگاه آمریکایی نبود، بلکه در نمایش قدرت ایران بود.
در مجموع میتوان گفت که به رسم بسیاری از بحرانها که ایران نهایت بهره را از آن برد و فرصتهای بینظیری از آنها ساخت، در این نبرد نیز ایران موانع بسیار زیادی را از پیش پای خود برداشت؛ ضرب شصت محکمی به دشمنی که گمان میکرد در یک نبرد چند ساعته یا چند روزه پرونده ایران بسته میشد، نشان داد. از همین رو نیز آمریکا تلاش کرد تا با آتشبس، رژیم را که ناتوان در تحقق اهدافش بود و زیر ضربههای موشکهای بالستیک ایرانی قامت خم کرده بود، از معرکه نجات داد. اینکه در آینده قرار است چه اتفاقی بیفتد، مشخص نیست، اما در حال حاضر این نبرد منجر به ارتقای قابل توجه جایگاه ایران در منطقه و جهان شد و در آینده نیز میتواند پنجرههای جدیدی را به روی ایران باز کند.
منبع: فرهیختگان-مجتبی خراسانی