کد مطلب: ۵۵۰۵۲۰
۰۴ دی ۱۴۰۲ - ۰۰:۵۷

موتور ۴۰۰ میلیونی را ۱۰ میلیون می‌فروختند

تازه‌ترین طرح پلیس آگاهی تهران به دستگیری ۵ عضو باند سرقت موتورسیکلت منجر شد

به گزارش مجله خبری نگار/همشهری: اعضای باند ۵ نفره که به‌صورت سریالی موتورسیکلت سرقت کرده بودند دستگیر شدند و در میان آن‌ها یک مجرم تحصیل‌کرده به چشم می‌خورد.

 سردار علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی پایتخت در تشریح عملیات پلیس برای دستگیری این باند گفت: با تلاش مأموران معاونت مبارزه با سرقت وسایط نقلیه پلیس آگاهی پایتخت اعضای باند ۵ نفره سرقت موتورسیکلت شناسایی و با اقدامات اطلاعاتی و فنی دستگیر شدند.

وی افزود: این افراد به سراغ موتورسیکلت‌های پارک شده در پارکینگ خانه‌ها می‌رفتند و با تخریب قفل اقدام به سرقت آن‌ها می‌کردند و در ادامه موتور‌های سرقتی را در فضای مجازی به فروش می‌رساندند.

رئیس پلیس آگاهی پایتخت با بیان اینکه تاکنون ۴۰ دستگاه موتور که از سوی این باند سرقت شده و به فروش رسیده بود در شهر‌های اطراف تهران و شمال کشور کشف شده است، تصریح کرد: سارقان با جعل سند، موتور‌ها را می‌فروختند که تحقیقات برای شناسایی همه موتور‌های سرقت شده از سوی آن‌ها ادامه دارد.

گفتگو ۱‌

می‌خواستم بازیگر شوم، اما دزد شدم!

میلاد یکی از اعضای باند سرقت است. کسی که موتور‌ها را می‌دزدید و به مالخر می‌فروخت. او زندگی عجیبی دارد و می‌گوید پدرش کارتن خواب است، اما مادرش تحصیل‌کرده و ساکن کشور آلمان. می‌گوید دلش می‌خواسته بازیگر شود، اما در راه رفتن به کلاس‌های بازیگری، اتفاقی می‌افتد که تبدیل به دزد می‌شود.

خودت را معرفی کن و بگو چرا اینجایی؟

من میلادم و ۳۷ سال سن دارم. تخصصم سرقت موتورسیکلت است. ظرف ۶۰ ثانیه موتور را روشن و سرقت می‌کنم. این‌بار هم به جرم دزدیدن چندین موتورسیکلت دستگیرم کردند.

انگیزه‌ات از سرقت چه بود؟

جز پول چه می‌تواند باشد؟! همه این استرس‌ها را به‌خاطر پول تحمل می‌کردم تا جیبم خالی نباشد.

هیچ وقت شغلی جز سرقت نداشته‌ای؟

کارگری می‌کردم. اما از وقتی معتاد به شیشه و گل شدم مسیر زندگی‌ام تغییر کرد.

از سوابقت بگو؟

تخصص اصلی‌ام سرقت موتور است. فقط یک‌بار به جرم خالی کردن انباری خانه‌ها دستگیر شدم. پس از آن سرقت موتور را انتخاب کردم. چون احساس کردم در این کار استعدادم بیشتر است. البته پدرم هم سارق بود و شاید این خصلت را از او به ارث برده‌ام.

از وضعیت پدرت بگو، الان هم سرقت می‌کند؟

از او خبری ندارم. پدرم کارتن‌خواب شده است. اعتیاد، زندگی او را تباه کرد.

مادرت مشکلی با این قضیه ندارد؟

مادرم چند سال قبل از پدرم جدا شد. زمانی که پدرم در زندان بود درخواست طلاق غیابی داد و پس از جدایی دست خواهرم را گرفت و رفت آلمان.

تو چرا نرفتی پیش آنها؟‌

می‌خواستم بروم، اما در فرودگاه متوجه شدم به‌خاطر سرقت و رد مال در پرونده‌های قبلی، ممنوع‌الخروج هستم. مرا اینجور نگاه نکنید؛ زمانی برای خودم برو و بیایی داشتم. می‌خواستم بروم آلمان و بازیگری را به‌صورت حرفه‌ای ادامه بدهم. راستش من در نوجوانی کلاس‌های بازیگری می‌رفتم و دلم می‌خواست یک بازیگر مشهور شوم. اگر بخواهم از روزی بگویم که مرتکب سرقت شدم، تعجب می‌کنید. آن روز در راه رفتن به کلاس بازیگری بودم که صدای ۲ پسر جوان را شنیدم. آن‌ها راجع به نقشه سرقت حرف می‌زدند. به سراغشان رفتم و گفتم می‌خواهم با آن‌ها همکاری کنم. آن دو نفر سابقه‌دار بودند و وقتی استعداد مرا دیدند استخدامم کردند و جذب باند آن‌ها شدم.

برگردیم سراغ پرونده جدیدت با چه شگردی سرقت می‌کنی؟

با همدستانم در خیابان‌ها پرسه می‌زدیم. وقتی می‌دیدیم موتورسواری وارد پارکینگ شد، آدرس دقیق را در دفترچه‌ای می‌نوشتیم و منتظر می‌ماندیم تا نصف شب شود. سپس زمانی که مطمئن بودیم اکثر مردم خواب هستند، سراغ خانه‌هایی می‌رفتیم که آمار و اطلاعات موتورسیکلت‌های داخل پارکینگ‌شان را ثبت کرده بودیم. وارد شده و با دیلم قفل موتور‌ها را می‌شکستیم و موتور را روشن و سرقت می‌کردیم.

چطور وارد پارکینگ می‌شدی؟

گاهی اوقات از دیوار بالا می‌رفتیم و گاهی هم با کلید. من دسته کلیدی دارم که هر قفلی را باز می‌کند.

با موتور‌های سرقتی چکار می‌کردی؟

به مالخرمی‌فروختیم. بستگی به مدل موتورسیکلت داشت، از ۵ تا ۱۰ میلیون می‌فروختیم.

چرا می‌لنگی؟

موقع دستگیری می‌خواستم از دست پلیس فرار کنم که از بالکن طبقه دوم به پایین پرت شدم.

گفتگو ۲

مهندس الکترونیک؛ مالخر باند

همایون ۳۸ ساله است و می‌گوید رشته مهندسی الکترونیک خوانده، اما از ۲۵ سالگی پایش به دنیای تبهکاران باز و تبدیل به مجرمی حرفه‌ای شده است. او فردی بود که موتور‌های سرقتی را از اعضای باند سرقت می‌خرید.

چند وقت است این کار را انجام می‌دهی؟

از برج ۷ امسال. در این مدت دست‌کم ۱۸ تا ۲۰ موتور سرقتی خرید و فروش کردم.

قبل از مالخری به چه کاری مشغول بودی؟

من در بازار در زمینه خرید و فروش مواد غذایی فعالیت داشتم، اما یک روز تصمیم گرفتم هیجان سرقت را تجربه کنم. می‌دانید چرا؟ چون عاشق موتور و سرعت هستم. از وقتی نوجوان بودم پشت موتور می‌نشستم و در خیابان‌های تهران ویراژ می‌دادم. حتی در مسابقات هم شرکت می‌کردم. همین شد که افتادم در کار سرقت موتور.

اگر جنون سرعت داشتی، چرا سرقت را انتخاب کردی؟

یک روز دوستانم گفتند بیا برویم سرقت. من هم نتوانستم نه بگویم. نخستین موتور را که دزدیدیم، از هیجان سرقت خوشم آمد و همین شد که ادامه دادم.

اولین بار کی دستگیر شدی؟

وقتی ۲۵ ساله بودم. حدود ۸ سال به زندان افتادم. پس از آزادی تصمیم گرفتم دور سرقت را خط بکشم و این بار مالخری را انتخاب کردم. راستش مالخری کارش راحت‌تر است. به سارق سفارش سرقت می‌دهی و همان مدل و همان رنگ چند ساعت بعد مقابل در خانه‌ات است. بی‌آنکه خودت استرس بکشی.

هر موتور را چند می‌فروشی؟

بستگی به مدلش داشت. مثلا اگر ۴۰۰ میلیون تومان ارزش داشت حدود ۴۰ میلیون تومان می‌فروختم.

موتور‌ها را به کی می‌فروختی؟

به آن‌هایی که تخصص‌شان جعل بود. آن‌ها با جعل اسناد، موتور سرقتی را به بالاترین قیمت در سایت‌های مختلف می‌فروختند.

خودت موتور را از سارق چقدر می‌خریدی؟

بین ۵ تا ۱۰ میلیون تومان. هر موتور حدود ۳۰ تا ۳۵ میلیون تومان برایم سود داشت. همین باعث شده بود که توی کار خلاف بمانم. با خودم می‌گفتم که چه کاری انجام دهم که در روز این همه پول در بیاورم؟

هر روز به سارقان سفارش سرقت می‌دادی؟

هر روز که نه. بستگی به شرایط داشت. کار ما به فصل مربوط است. در فصل گرما بازار کار ما داغ است، اما از آذر تا بهمن تقریبا شرایط کار ما خوب نیست.

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر