به گزارش مجله خبری نگار،نخستین نشست از سلسله جلسات تخصصی «فصل تحول» با عنوان «دولت سیزدهم؛ گفتمان عدالت و جمهوریت» در دانشگاه تهران برگزار شد.
حجتالاسلام احمد رهدار، استاد دانشگاه در این نشست گفت: هر مسئلهای که مورد تعمل و مطالبه قرار میگیرد، مسئلهای است گم شده، لذا اکنون که دغدغه عدالت وجود دارد به این معناست که عدالت در صحنه نیست.
وی افزود: چنانچه مباحث خداشناسی نیز زمانی اگر رواج یابد نشانه گم شدن خدا در نزد ماست، امام حسین (ع) در دعای عرفه میفرماید خدایا تو کی گم بودی که دنبالت بگردم، جستجو به دنبال عدالت نیز اینگونه است.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: انقلاب اسلامی با ادعای اجرای عدالت به وقوع پیوست و پایهای به نام جمهوری اسلامی را بنا نهاد، ولی عدالت به اندازه ظرفیتی که وجود دارد اجرا نشده است، چنین جلساتی به ویژه که در آستانه تشکیل دولت جدید هستیم کمک میکند این موضوعات باز اندیشی شوند.
وی گفت: بنده معتقد به لزوم گذار از عدالت حقوقی به عدالت سیاسی و فقهی هستم، حقوق به رقم ادعاهایی که داریم در خصوص پیوند حقوق و فقیه، ولی در عمل یک علم سکولار مانده است و حقوقیتر کردن موضوعات به معنای سکولاریزهتر شدن جامعه است.
رهدار یادآور شد: باید در نظر داشت که قانون همان حقوق نیست، بلکه قانون دالانی برای اجرای فقیه و حقوق است، ولی این دالان چنان توسط حقوق پر شده است که دیگر جایی برای فقه نمانده. حقوق بدنبال نظم ساختاری از طریق اجرای قانون و در نهایت رسیدن به عدالت است، فقه، ولی دنبال ارزشهای انسانی است که در نهایت منجر به محبت میشود، عدالت فرمول ساختن کف جامعه مهدوی است، ولی سقف آنرا با ایثار و احسان میتوان بنا کرد.
وی افزود: بروکراسی طولانی حقوقی منجر به روندهای دادرسی طولانی و بعضا حکمهای طولانی میشود، مدتی قبل اعلام شد برای پروندهای طولانیترین حکم قضایی به میزان ۱۴۰۰ صفحه صادر شده است، چنین حکم طولانی مضحک است و از این بروکراسی نمیتوان انتظار تحقق عدالت داشت.
رهدار ادامه داد: آگهیهای وکالت تضمینی که به در و دیوار خیابان میبینید یعنی اینکه هر ظلمی کرده اید ما تضمین میدهیم بتوان بازهم حق را در محکمه به شما داد، زیرا علم حقوق در ذات خویش چنین ظرفیتی را دارد، تفاوت، ولی فقیه در دستگاه فقهی با قاضی در دستگاه حقوقی همینست که بخاطر اختیارات بیشتر میتواند جلوی چنین وضعیتی را بگیرد. نگاه بسیاری از حوزههای علمیه به فقیه شخصی است که دین را فهم میکند، ولی اجرا وظیفه او نیست، به باور من، اما فقه هم برای فهم شدن است و هم برای اجراست، لذا باید با این زاویه از نگاه به فقه و فقاهت ورود کرد.
محمدعلی فتحاللهی، کارشناس سیاست خارجی و روابط بین الملل، هم در این نشست به تفاوتهای عوام قبل از اسلام و عوام بعد از اسلام پرداخت و گفت: میبینیم عوام قبل از اسلام در ذم آنان سخن گفته شده، ولی عوام پسا اسلام مورد توجه هستند، لذا باید تغییر را در خود مفهوم اسلام جستجو کرد. چرا که عوام قبل اسلام قدرت تشخیص نداشتند، ولی عوام پس از اسلام قدرت تشخیص بین علمای فاسق و صالح را دارند و از آنان که صالح اند تبعیت میکنند.
وی افزود: پیام واقعه غدیر خم اگرچه در عمل اجرا نشد، ولی به جامعه درک و قدرت قضاوتی داد که بتواند حق را از باطل تشخیص دهد، بعد از ۱۴ قرن حرکت انقلاب مجددا با همین اعتماد به عموم مردم صورت گرفت، شهید مطهری میگفت امام اعتماد ویژهای به عموم مردم داشت که راه خود را پیدا میکنند و آنرا ادامه خواهند داد.
فتح اللهی تاکید کرد: بعد از انقلاب، ولی تشکیل دولت موقت این روند را متوقف کرد، چنانچه امام خمینی نیز یکبار اشاره کرد که اشتباه کردیم و دولت را دست لیبرالها سپردیم و آثار این اشتباه به زودی مرتفع نخواهد شد.
وی گفت: گام دوم مدنظر رهبر انقلاب نیز احیای مجدد جایگاه جمهور در مدیریت اجرایی کشور است، مردم به این فهم رسیده اند که نمیتوان فقط انقلاب کرد و سپس کار را به ساختارهای اجرایی کشور و نظام وسیع دیوان سالار سپرد که بسیاری نیز به ارث رسیده هستند.
حجت الاسلام خسروپناه، استاد دانشگاه هم در این نشست گفت: ادامه قسط به دست جمهوریت و مردم است، پیوند عدالت و جمهوریت است که اقتدار و نصرت را به همراه خواهد داشت که تحقق آن بدون ولایت امکان پذیر نیست.
وی افزود: پیوند عدالت اجتماعی، حاکم عادل و قوانین عادلانه در آراء شهید مطهری و شهید صدر به تفصیل آورده شده است، شهید صدر میگفت آحاد مردم باید همگی در برپایی عدالت نقش داشته باشند و برای اجرای آن سه مولفه تکامل عمومی، توازن اجتماعی و تامین اجتماعی را نام میبرد.
خسروپناه تاکید کرد: دانشکدههای انسانی ما تا زمانی که علم محور باشند و به سمت مسئله محوری نروند مشکلات مارا حل نخواهند کرد، باید به سمت تاسیس دانشکدههای با موضوعات جدید همچون حکمرانی و پدافند غیر عامل برویم، مسائلی که موضوعات و نیازهای جامعه هستند.
حجت الاسلام مهدویزادگان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: هر دولتی در شروع بکار خویش فرصتی دارد تا مدتی اندیشه انتزاعی کند قصد دارد خود را چگونه تعریف کند، تا براساس آن گامهای بعدی را بردارد، دولت سیزدهم، ولی کشور را در شرایط کاملا نابسامانی تحویل میگیرد که فرصتی برای کار انتزاعی و ایده آل نخبگان وجود ندارد، بلکه باید انضمامی و در نحوه مواجه با مشکلات خویش را تعریف نمایند مردم نیز چنین انتظاری دارند.
وی گفت: دولت دوازدهم کشور را در حالی تحویل دولت سیزدهم میدهد که کشور دچار وضعیت روزمرگی شده است، تعریف جامع روزمرگی شامل توقف، درجا زدن، یکنواختی، بی برنامگی، سرخوردگی و ناامیدی است و این در حالیست که جوامع مردن بشدت از روزمرگی فراری بوده و مرگ جامعه را در وقوع آن میدانند.
وی افزود: مردم خواهان چنین وضعیتی نیستند و خروجی همین خواست منجر به نتایج انتخابات ۱۴۰۰ شد، مشاهده کردید برخی مردم شرکت کردند و به رئیسی رای دادند، زیرا وی اصلیترین منتقد وضع موجود روزمره بود، البته بخش دیگر جامعه نیز قطعا خواهان خروج از روزمرگی بودند، ولی به باور نرسیدند که وی میتواند این وضعیت را تغییر دهد.
مهدوی زادگان یادآور شد: روزمرگی دولتها اول در درون خود دولتها رخ داده و سپس از طریق آنها این روزمرگی و درجا زدن به جامعه منتقل میشود، دولتهای بعد از انقلاب بخصوص بعد از جنگ و با شدت بیشتر دولت اخیر فاقد مسئله مندی بوده اند، لذا برنامه و تصویری از آینده نداشته فاقد عقلانیت تعاملی بوده و بلکه منتقدان خویش را سرکوب کرده اند، همچنین فاقد نظریه دولت بوده اند.
وی گفت: دولت روزمره اهل مطالعه و ارزیابی وضعیت موجود نیست و از شرایط عبرت نمیگیرد، در حوزههای اجرایی نیز غیر جدی است و گفتمان خدمت را به حاشیه برده با گفتمان قدرت تعویض میکند، لذا جامعه نیز روزمره میشود.
مهدوی زادگان تاکید کرد: دولت سیزدهم باید دولت گذار از دولت روزمره و جامعه روزمره باشد، از دولت عدالت نامبرده میشود، ولی اکنون در شرایط پیش از تحقق عدالت قرار داریم، بگونهای که باید دولت خودش و جامعه را نجات دهد که فقط با روحیه انقلابی نیز امکان پذیر است.
محمد شفیعی فر، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، هم در این نشست گفت: جامعه ایران از قدیم یک جامعه طبقاتی بوده است که تعداد این طبقات به مرور کم شده، ولی وضعیت فقر بهبود نیافته است.
وی افزود: در زمان قاجار ۲۵ درصد از جمعیت کشور شهرنشین بودند، ولی با ادغام ایران در نظام سرمایه داری جهانی، جمعیت کارگری کشور افزایش یافت و کم کم شکل گرفت، بگونهای که در زمان رضاشاه ۱۰ درصد از جمعیت کارگر بودند، در دهههای ۴۰ و ۵۰، اما جامعه دهقانی کاملا حذف و جامعه کارگری جای آنرا گرفت.
شفیعی فر تاکید کرد: جامعه متحول شد، ولی رفاه پیدا نکرد، بسیاری از نهضتهای دو قرن اخیر مبارزات عدالت خواهانه بوده اند، مشروطه نیز مشهور به جنبش عدالت خانه بود، اولین حزب ایرانی نیز حزب عدالت بود که بعدها به حزب کمونیست ایران تبدیل شد، این در حالیست که ایرانیهای فلسفه مارکسیست برایشان اهمیتی نداشت بلکه شعارهای عدالت طلبانه اش جذب شان میکرد.
وی افزود: عدالت علاوه بر اینکه آرمان مذهبی ما بوده همواره نمود اجتماعی نیز داشته است، به نسبت ۴ دهه قبل عدالت خیلی پیشرفت داشته است، ولی جامعه چنین حسی ندارد، زیرا سطح انتظار عدالت بالا رفته است. ما نتوانسته ایم اکثریت فقیر جامعه خود را کاهش دهیم، ولی جوامع غربی طبقه متوسط را گسترش داده اند، آرمان عدالت برای طبقه ضعیف تنها یک ایده نیست بلکه خواستههای ملموس دارند، عمده رای دهندگان به دولت سیزدهمین نیز از همین قشر هستند چنانچه دولتهای بازه زمانی ۸۴ تا ۹۲ با رای آنان تشکیل شد.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: انذاری نیز نسبت به دولت آینده دارم که در نظر داشته باشند همه چیز طبقات پایین جامعه و عدالت نیست، بلکه آنان بخشی از کشور هستند. بالاخره هر جامعهای طبقات و بخشهای مختلف دارد در جامعه ایرانی نیز سه طبقه بالا، متوسط و پایین حضور دارند که هرکدام آرمان خود را دارند.
وی گفت: طبقه بالا استقلال اقتصادی کشور، طبقه متوسط آزادی و طبقه پایین عدالت را خواستار هستند و طی دویست سال گذشته کشور درگیر تحقق این سه امر بوده است، نه خود این طبقات و نه آرمان آنها را نمیتوان حذف کرد، هیچ روزی نخواهد بود که عدالت بی اهمیت باشد یا آزادی اهمیت خود را از دست بدهد.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: بنیان و فلسفه جمهوری اسلامی نیز بر پایه این سه آرمان بنا نهاده شده است، دولت ها، ولی به اشتباه تنها به یکی از آنها میچسبند، برای مثال در شرایط کنونی طبقه متوسط نباید از سوی دولت سیزدهم احساس خطر کنند.