به گزارش مجله خبری نگار، یک فیلم عاشقانه خوب اغلب کمی بحث برانگیز است، زیرا به تصویر کشیدن عشق روی پرده، به شکل استعاره صورت گرفته یا شامل موقعیتهای بسیار بزرگنمایی شده به خاطر درام داستان است. با این حال، فقط به این دلیل که یک فیلم بحث برانگیز است، نمیتواند به این معنا باشد که با گذشت زمان ارزش دیدنش را از دست میدهد. نحوه واکنش مخاطبان و منتقدان به یک رابطه روی پرده که میتواند بحث برانگیز تلقی شود همیشه تحت تأثیر داستان، بازیها و کارگردانی است. در این مطلب شما را با ۱۰ مورد از جنجالیترین و بحث برانگیزترین فیلمهای عاشقانه تاریخ سینما آشنا خواهیم کرد.
۱۰- Don’t Look Now (۱۹۷۳)
۹- It Ends With Us (۲۰۲۴)
۸- Love Actually (۲۰۰۳)
۷- Fifty Shades Of Grey (۲۰۱۵)
۶- The Piano Teacher (۲۰۰۱)
۵- Blue Is The Warmest Color (۲۰۱۳)
۴- Adore (۲۰۱۳)
۳- My Best Friend’s Wedding (۱۹۹۷)
۲- Me Before You (۲۰۱۶)
۱- Passengers (۲۰۱۶)
اگرچه یک فیلم عاشقانه معمولی نیست، اما فیلم عاشقانه حالا نگاه نکن در بطن داستان خود عمدتاً در مورد روابط بین فردی است، به ویژه بین دو بازیگر نقش اصلی. جان (دونالد ساترلند) و لورا (جولی کریستی) پس از مرگ دختر خردسالشان در غم و اندوه عمیق فرو میروند و این موضوع صدمات زیادی به رابطه عاشقانه آنها میزند. از بسیاری جهات، فیلم حالا نگاه نکن که جلوتر از زمان خود بود، تماشاگران را با صحنه رابطه عاشقانه بین جان و لورا شوکه کرد، صحنهای که بسیار بیشتر از آنچه تماشاگران در دهه ۱۹۷۰ به دیدن آن عادت داشتند را نشان میداد.
در حالی که ممکن است این سکانس با استانداردهای امروزی نسبتاً معمولی به نظر برسد، اما این چیزی بود که بیشتر از خود فیلم برای مخاطبان برجسته شد. شعلههای این جنجال با شایعهای بیاساس مبنی بر واقعی بودن این رابطه شعلهور شد. بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای دونالد ساترلند، حالا نگاه نکن بهعنوان یک فیلم شناخته شده و مهم در ژانر تریلر اروتیک شناخته میشود و سزاوار آن است که به خاطر کیفیتی فارغ از آن سکانس بحث برانگیز به یاد آورده شود.
اقتباس سینمایی اخیر از رمان محبوب کالین هوور، با ما به پایان میرسد، از زمان اعلام ساخت، منبع داستانها و خبرسازیهای بسیاری بوده است. در حالی که دعواهای حقوقی خارج از صفحه نمایش بین ستارگان فیلم، بلیک لایولی و جاستین بالدونی، منبع قابل توجهی از این جنجال بوده است، خود موضوع فیلم نیز بحثهایی را در پی داشته است. اینکه چگونه این فیلم با موضوع خشونت خانگی برخورد میکند، به طور گستردهای مورد بحث قرار گرفته است، به ویژه در ترکیب با نحوه بازاریابی و تبلیغ فیلم.
شکی نیست که It Ends With Us در نهایت خشونت خانگی را محکوم میکند و نشان میدهد که قهرمان فیلم از چرخه سوء رفتار رهایی مییابد. با این حال، این بحث وجود دارد که جدیت داستان به طور کامل در نشستهای مطبوعاتی منتهی به نمایش فیلم عینیت پیدا نمیکند. علاوه بر این، با ما به پایان میرسد به نمایش تصویری جذاب از اذیت و آزار خانگی و سوء استفاده متهم شده است، عمدتاً به این دلیل که تریلرهای تبلیغاتی و بحثهای مربوط به این فیلم، این رابطه را در قالب رابطهای به تصویر میکشند که در داستانهای کمدی رمانتیک کلاسیک دیده میشود تا یک درام پرسشگرانه و انتقادی.
این کمدی رمانتیک با تم کریسمس یک فیلم دوست داشتنی، اما قدیمی در ژانر عاشقانه است و در هر فصل تعطیلات، بحثها در مورد آن تکرار میشود. داستان فیلم در مورد گروهی از شخصیت هاست که در طول سال به دنبال عشق بوده و داستانهای متعددی از عشق و فراغ را تجربه میکنند، و همین چیزهاست که در واقع عشق را به یک فیلم کلاسیک عاشقانه تبدیل کرده است. با این حال، این بدان معنا نیست که بخشهایی از آن وجود ندارد که جنجال آفرین و بحث برانگیز نشده باشد، بهویژه با گذشت سالها از زمان اکران فیلم و تمایل مخاطبان برای صحبت در مورد نقصهای آن.
از میان بسیاری از زوجهایی که در فیلم در واقع عشق ظاهر میشوند، دو تا از مشکلدارترین روابط بین زوج نخستوزیر (هیو گرانت) و ناتالی (مارتین مککاچون) و زوج جولیت (کیرا نایتلی) و مارک (اندرو لینکلن) است. داستان نخست وزیر و ناتالی دارای یک روایت شرم از بدن و سوء استفاده از قدرت از سوی نخست وزیر است، زیرا ناتالی در واقع زیردست اوست. علاوه بر این، مارک پس از ازدواج ژولیت با بهترین دوستش، به وی اظهار عشق میکند و ژولیت در نهایت او را میبوسد که باعث میشود بیننده هر دو شخصیت را زیر سوال ببرد.
زمانی که اعلام شد کتاب عاشقانه مبتذلای ال جیمز، پنجاه طیف خاکستری، قرار است در قالب یک فیلم سینمایی اقتباس شود، هم هیجان و هم عدم اطمینان را برانگیخت. نمایش تصاویر روابط عاشقانه خشن روی صفحه نمایش همیشه کمی تابو بوده است، حتی اگر این رویه در سالهای اخیر تغییر کرده باشد. با این حال، زمانی که Fifty Shades of Grey برای اولین بار نمایش داده شد، افراد زیادی بودند که با فیلم مخالفت کردند، نه فقط به دلیل محتوای جنسی آن، بلکه به دلیل عناصر سمی موجود در رابطه بین شخصیتهای اصلی داستان.
آناستازیا (داکوتا جانسون) زنی جوان و بی تجربه است که در دادم کریستین گری ثروتمند و قدرتمند (جیمی دورنان) گرفتار میشود. از طریق مناسبات بین این دو و قدرت آشکار کریستین در این رابطه، بیننده این سوال را مطرح میکند که آیا هر دو شخصیت کاملاً کنترل رفتار خود را دارند یا خیر. بسیاری از فیلمهای اینچنینی به جنبه مثبت چنین روابطی میپرازند، اما پنجاه طیف خاکستری به دلیل نمایش نادرست این نوع روابط رمانتیک مورد انتقاد قرار گرفته است.
اگرچه در معلم پیانو عاشقانه واقعی زیادی وجود ندارد، اما این تریلر اروتیک یکی از بهترین فیلمهای ایزابل هوپر است و مرزهای نمایش سادومازوخیسم را روی پرده جابجا میکند. در کنار شخصیت اریکا با بازی هوپرت، بنوا ماگیمل نقش شاگرد او، والتر را بازی میکند، جایی که این زوج وارد یک رابطه جنسی خشن و تحریک آمیز میشوند. معلم پیانو که مستقیماً با سرکوب احساسات و تصویرسازی بسیار ناخوشایند روی صفحه نمایش دست و پنجه نرم میکند، از نگاه منتقدان مورد تحسین قرار گرفت، اما تماشای آن برای افراد دل نازک مناسب نیست.
تردیدی وجود ندارد که روایت بصری معلم پیانو به طرز غیرقابل انکاری زاردهنده است، فیلمی که به مناسبات قدرت در روابط جنسی پرداخته و هرگز از نشان دادن پیچیدگیهای روابط داستان خود دوری نمیکند. معلم پیانو که امروزه به عنوان فیلمی بسیار تأثیرگذار و مشهور شناخته میشود، بر تجربه اریکا از رابطه اش با والتر و مادرش تمرکز دارد، که نشان میدهد او چگونه امیال پنهان خود را بروز میدهد. بدون بازی قوی هوپرت، معلم پیانو نصف موفقیت کنونی اش را نداشت. اگرچه تماشای این فیلم دشوار است، اما بی دلیل نیست که بسیاری از فیلمسازان معاصر از آن الهام گرفتهاند.
آبی گرمترین رنگ است یا زندگی ادل فیلمی بسیار بحث برانگیز و تابوشکن بوده و یکی از معروفترین فیلمهای مرتبط با تم همجنسگرایی است، اما بسیاری از افراد دارای چنین گرایشاتی نیز به شدت با آن مشکل دارند. این فیلم که به خاطر صحنههای اروتیک خشن و به تصویر کشیدن چالش برانگیز یک رابطه عاطفی سوء استفاده گرانه معروف است، میراث پیچیدهای دارد. لئا سیدو و ادل اگزارکوپولوس در نقش، اما و ادل را بازی میکنند، دو دختر جوان که وارد یک رابطه جنجالی و بحث برانگیز میشوند.
کارگردان، عبداللطیف کشیش، از جانب جامعه همجنسگرایان به عدم آگاهی و درک این افراد متهم شد و بسیاری از کسانی که در جشنواره کن حضور یافتند از محتوای گرافیک و زننده فیلم انتقاد کردند. این موضوع بهویژه بحثبرانگیز بود، زیرا آبی گرمترین رنگ است جشنواره بهترین فیلم کن را بدست آورد. درگیری بین کارگردان و یکی از بازیگران زن این فیلم و شکایت از کشیش به اتهام بدرفتاری جنسی نیز در سالهای بعد از انتشار، باعث بدنامتر شدن این فیلم شد.
در فیلم ستایش رابطه پیچیده بین دو دوست صمیمی و پسران بالغ آنها بررسی میشود. زمانی که لیل (نائومی واتس) و رز (رابین رایت) با پسران ۱۸ ساله دیگری، ایان (خاویر ساموئل) و تام (جیمز فرچویل) رابطه میشوند. در حالی که هر دو زن نزد یکدیگر اعتراف میکنند که معتقدند روابطشان اشتباه است، اما نمیتوانند خود را از رابطه داشتن با این مردان جوان باز دارند، حتی با گذشت زمان و خانوادههایی که تشکیل میدهند.
اگرچه در سالهای اخیر فیلمهایی که به رابطه زنان مسنتر با مردان جوانتر میپردازند بیشتر شدهاند، اما زمانی که فیلم ستایش منتشر شد، چنین روابطی بسیار بحثبرانگیزتر بود. Adore در پرداختن به این موضوع که زنان با افزایش سن از نظر جنسی راضی و جذاب باقی میمانند، جلوتر از زمان خود بود. در طرف دیگر ماجرا، مناسبات نامناسب بین دو خانواده به سرعت در این فیلم ناخوشایند میشود، زیرا حد و مرز عشق خانوادگی محو میشود و دو مرد داستان در هنگام شروع روابط بیش از حد کم سن و سال هستند.
اگرچه جولیا رابرتز در عروسی بهترین دوست من بازی فوقالعادهای ارائه میکند، اما به راحتی میتوان از شخصیتش در فیلم، جولیان، متنفر بود، زیرا او بیامان میکوشد تا مراسم عروسی دوستش را خراب کند. در حالی که جولیان و بهترین دوستش مایکل (درموت مالرونی) شیمی بسیار خوبی دارند، اما این موضوع باعث نمیشود که تلاش جولیان برای بدست آوردن مردی که به دنبال ازدواج با شخصیت دیگری است، برای مخاطب ناخوشایند نباشد. قابل توجه است که My Best Friend’s Wedding چقدر تلاش دارد تا جولیان را تا سر حد ممکن تحت فشار قرار داده و او را به یک ضدقهرمان تبدیل کند.
کامرون دیاز نقش کیمی را بازی میکند، زن جوانی که مایکل میخواهد با او ازدواج کند، که البته کاری هم نمیکند که شایسته این رفتار هولناک جولیان باشد. خوشبختانه، مایکل با کیمی ازدواج کرده و جولیان در نهایت این موضوع را میپذیرد، حتی اگر این پذیرش کل فیلم طول بکشد و مایکل از نظر فیزیکی از او دوری کند، زیرا دوست ندارد بیشتر از این جولیان را شیفته خود کند. در حالی که برخی از بینندگان ممکن است دوست داشته باشند جولیان و مایکل در نهایت به هم برسند، عروسی بهترین دوست من در نهایت عزم جولیان برای بدست آوردن مایکل را کاهش داده و باعث میشود فیلم در طول سالها جذابیتش را حفظ کند.
من قبل از تو بیشتر به خاطر تصویرش از زندگی با معلولیت به جای عشق بین لو (امیلیا کلارک) و ویل (سم کلافلین) مورد انتقاد قرار گرفت. بر اساس کتاب جوجو مویز، من قبل از تو به موضوعات جدی میپردازد و پایانی تلخ و اشک آور دارد. خلاصه داستان حول محور تصمیم ویل برای اتانازی پس از تصادفی است که او را فلج کرده است. در همان اثنا، لو به عنوان یک مراقب وارد زندگی اش شده و این دو عاشق هم میشوند.
یکی از بزرگترین شکایات در مورد داستان فیلم این است که میتوان تفسیر کرد من قبل از تو این ایده را ترویج میکند که ناتوانی جسمی نزدیکان باری است که دیگران را عقب میاندازد. این تفسیر بدین دلیل است که انگار ویل تصمیم خود برای اتانازی را به عنوان راهی برای اطمینان از اینکه لو زندگی اش را به دلخواه خودش داشته باشد، تعریف میکند، انگار که گویی نمیتواند در رابطه با ویل زندگی مورد علاقه و کاملش را داشته باشد. انتخاب بازیگر غیرمعلول، کلافلین، در نقش ویل نیز بحثهایی را در مورد بازنمایی روی پرده از چنین شخصیتی به راه انداخت.
جنیفر لارنس و کریس پرت در فیلم عاشقانه علمی تخیلی مسافران بازی میکنند، فیلمی که در نیمه راه داستان، پیچشی تاریک را تجربه میکند. هنگامی که آرورا (لارنس) در یک سفینه فضایی که مقصد آن سیارهای جدید است، زودتر از موعد از خواب بیدار میشود، فقط جیم (پرت) را همراه خود میبیند، زیرا غلاف او نیز ظاهراً خراب شده است. این زوج در حالی که تنها دو شخصی هستند که در این سفینه از خواب بیدار شدهاند، رابطهای را آغاز میکنند و اگرچه ارتباط آنها واقعی به نظر میرسد، آرورا متوجه میشود که جیم عمداً او را بیدار کرده است تا تنها نباشد، تصمیمی که به معنای محکوم شدن آرورا به مرگ در این سفینه است.
با این وجود، آرورا پس از متحد شدن با جیم برای جلوگیری از نابودی سفینه، او را میبخشد و تصمیم میگیرد با او بیدار مانده و بقیه عمر خود را در سفینه بگذراند. این پایان خوش برای این فیلم عاشقانه پیچیده، بسیاری از بینندگان و منتقدان را ناامید کرد، زیرا اقدامات جیم به راحتی غیرقابل توجیه تلقی میشود. پس از فهمیدن اینکه جیم خودخواهانه آرورا را بیدار کرده، سخت است که برای در کنار هم بودن این دو خوشحال بود، زیرا جیم تنها به این خاطر که فکر میکند آرورا زیباست او را بیدار میکند بدون اینکه به عواقب این کار خود فکر کرده باشد.
منبع:روزیاتو