به گزارش مجله خبری نگار/همشهری: هفته گذشته نمایشی روی صحنه رفت که صداهای زیادی را بلند کرد. نه بهخاطر نمایش و نه بهخاطر درخشش بازیگرانش. در این نمایش بلاگرهایی بازی داشتند که با چهرهها و رفتارهای خاص، دنبالکنندگان زیادی در اینستاگرام و فضاهای مجازی دارند. نمایشنامهخوانی «آدمخوارها» نوشته و کار رضا حماطی، برای یک روز در عمارت نوفللوشاتو روی صحنه رفت، اما همچنان حواشی آن ادامه دارد.
بسیاری از هنرمندان چنین حرکتی را توهین به «صحنه مقدس» تئاتر دانستند و هنرمندانی که سالها برای این هنر زحمت کشیدهاند. بعضیها با گذاشتن عکسی از علی نصیریان و عزتالله انتظامی روی صحنه تئاتر در کنار تصویر این بلاگرها، بیهیچ کلمهای آنچه را بر سر فرهنگ و هنر و تئاتر آمده، نمایان کردند. کاربران دیگری هم فیلمی از محمود استادمحمد را بازنشر کردند که در آن با چهرهای رنجور از بیماری و با اشک میگوید «دلم میسوزد که بعضیها نمیدانند تئاتر چقدر برای ما مهم است و چقدر برای آن زحمت کشیده شده».
یکی از بازیگرانی که به این اتفاق اعتراض کرد، شبنم مقدمی بود. او در صفحه شخصیاش با اشاره به این که صحنه تئاتر ارث پدر هیچ کس نیست نوشت:تئاتر قداست نه، اما حرمت دارد... تمام کنید این بساط فضاحت و تحقیر و ابتذال را.» عاطفه رضوی، بازیگر و چهرهپرداز هم نوشته است: «برای من که همیشه با تمام وجود به شغل فرهنگی و هنری خود احترام گذاشتهام و با کمترین حاشیه تمام تبعاتش را به جان خریدهام، خبر هولناک و دردناکی است که کسانی از این دست که حتی برای خود احترام قائل نیستند چه برسد به هنر و جامعه، با تشویق و ترغیب روی صحنه میروند.» برای بسیاری هم این اتفاق در کنار نبود هنرمندان واقعی تئاتر روی صحنه، بسیار تأسفبار بود.
این انتقادات تا حدی پیش رفت که یکی از بلاگرهایی که در این نمایش حضور داشت، ویدئویی در صفحهاش منتشر کرد و گفت از تئاتر متنفر است و بعد از این از ۱۰ کیلومتری سالن تئاتر هم عبور نخواهد کرد.
جدا از این نظرات، نباید از یاد برد که این اتفاق یکشبه رخ نداده و محصول وضعیت و گردش اقتصادی ضعیف تئاتر است. از سالهای پیش که تئاترهای خصوصی پا گرفتند و تعدادشان روزبه روز بیشتر هم شد، متولیگری دولت در تئاتر هم کمتر و کمتر شد تا جایی که در حال حاضر تقریبا فقط نهادی است که مجوز اجرای نمایشها را میدهد و روی نمایشها نظارت میکند. بودجه تئاتر هم سال به سال کمتر و ناکارآمدتر میشود. با بیشترشدن تعداد سالنهای خصوصی که بهدلیل بیشترشدن فضای کار برای تئاتریها قطعا اتفاق خوبی بود، عامل پول در تئاتر بیشتر از هر زمانی تعیینکننده شد.
مبلغ بالای اداره سالنها باعث شد مدیران سالنها ترجیح دهند نمایشهای پرفروش و باب ذائقه مخاطب روی صحنه بیاورند و اجاره گزاف سالنها به این منجر شد که کارگردانان از چهرههای سینمایی در کارشان استفاده کنند؛ آن هم نه بهدلیل قدرت بازیگری آنها که البته بسیاری از آنها این قدرت را دارند، بلکه بهدلیل جذب مخاطب. به این ترتیب است که امپراتوری مخاطب در تئاتر شکل میگیرد و تا جایی میرود که برای دیدهشدن اجرا دست به دامان چهرههایی شوند که مخاطب عام تصویرشان را در صفحههای مجازی دیده است.
هنرمندانی هستند که معتقدند ماجرای این سالهای تئاتر، داستان غمانگیزتری است و صرف حضور چند بلاگر، اوضاع را از آنچه هست، بدتر نمیکند. کسانی هم بودند که میگفتند این برخورد با کسانی که به صحنه تئاتر روی آوردهاند، درست نیست و آنها را دلشکسته میکند. مثل پیام فروتن، طراح صحنه و مدرس دانشگاه تهران که بعد از ویدئوی بلاگری که در این تئاتر حضور داشت و شرحش رفت، در اینستاگرامش نوشت: «همین را میخواستید؟ تئاتر قرار است جذب کند نه اینکه دیگران را سرشار از نفرت کند.»