به گزارش مجله خبری نگار، اکثر جوانان در تلاشند تا به زندگی خود معنای واقعی بدهند؛ اما حتی وقتی که ما بزرگتر میشویم، نمیدانیم که واقعاً برای زمان و زندگی خود چه برنامهای داریم. همه چیز از مدرسه شروع میشود، زمانی که معلمان از ما سؤالاتی در مورد آنچه در آیندهی زندگی میخواهیم به آن تبدیل شویم، میپرسند. اکثر بچهها پاسخهای معمولی را میدهند. آنها میخواهند پلیس، آتش نشان، فضانورد، پزشک و پرستار شوند. این آرزوهای شغلی به احتمال زیاد ۱۰ بار در سال تغییر میکند تا اینکه در نهایت فارغ التحصیل شویم و حرفهای را انتخاب کنیم.
اما حتی بعد از اینکه حرفهای را دنبال میکنیم، هنوز در این فکر هستیم که واقعاً از زندگی چه میخواهیم. بیشترمان کارمند یا کارآفرین شده ایم، اما هنوز هیچ ایدهای نداریم که میخواهیم از زندگی مان چه بسازیم.
به نظر میرسد که راه کشف هدف زندگی کمی دشوار است، اما هر فردی در این سیاره باید از آن عبور کند. ممکن است از خود بپرسید، «از وجودم چه چیزی باید بسازم؟» یا «چه چیزی به زندگی من معنی میدهد؟» یا «هدف زندگی من چیست؟» و «چگونه میخواهم وقتم را بگذرانم؟»
مشکل اساسی این است که همه ما امیدواریم که هدف زندگی خود را پیدا کنیم. ما فکر میکنیم این وظیفه ماست که بفهمیم برای چه کاری به دنیا آمده ایم؛ و برخی افراد دقیقاً میدانند که چه نقشی را باید در طول زندگی خود ایفا کنند. متأسفانه، بسیاری از ما این کار را نمیکنیم؛ بنابراین ما به تلاش ادامه میدهیم و فکر میکنیم تا زمانی که هدف واقعی زندگی خود را کشف نکنیم، هرگز به خوشبختی واقعی نخواهیم رسید. این بار سنگینی است که اکثر ما بر دوش خود حمل میکنیم.
همه ما برای مدت زمان معینی در این سیاره زندگی میکنیم. در طول زندگی ما میتوانیم زمان خود را با دنبال کردن فعالیتهای بی فایده تلف کنیم، یا میتوانیم کاری را انجام دهیم که برای خودمان و افراد دیگر اهمیت بیشتری دارد؛ و به محض انجام کاری که واقعاً برایمان مهم است، فوراً به زندگی خود معنا و هدف میدهیم.
در واقع به همین سادگی است.
تعجب در مورد هدف زندگی شما را بیشتر از این به درک راجب آن نمیرساند. در واقع، شما به احتمال زیاد ۲۰ سال بعد بارها و بارها همین سوال را از خود خواهید پرسید.
تنها هدف واقعی زندگی این است که کار مهمی انجام دهید، در حقیقت انجام آن باعث معنا دادن به زندگی میشود؛ یعنی ما هدف زندگی خود را کشف نمیکنیم، بلکه آن را با انجام کاری معنادار خلق میکنیم.
هر زمان که از خود سؤالاتی در مورد معنای زندگی خود میپرسیم، در واقع این را میپرسیم: «آیا کاری وجود دارد که بتوانم انجام دهم که واقعاً مهم باشد؟» این همچنین به این معناست که هرگاه در مورد هدف زندگی فکر میکنیم، به سادگی از خود میپرسیم که آیا کار مهمی انجام میدهیم یا خیر. به طور ناخودآگاه، اکثر مردم میدانند که متوجه آن نیستند، اما اهمیت به این موضوع برای شادی شما ضروری است.
روانشناسان نشان داده اند که به دست آوردن حس معنا و هدف چقدر برای سلامت روحی و جسمی شما بسیار مهم است. مایکل اف استگر، روانشناس و محقق در دانشگاه ایالتی کلرادو، دریافت که افرادی که معنای زندگی را میدانند، احساس شادی بیشتری دارند، کمتر افسرده و مضطرب میشوند و از زندگی خود رضایت بیشتری دارند.
اگر نمیدانید با زندگی خود چه کنید، من یک سوال جدی آماده کرده ام که به شما کمک میکند تا بفهمید چگونه میتوانید به زندگی خود معنایی بدهید.
در ادامه این مطلب بهترین و مؤثرترین سؤالاتی که میتوان برای کشف هدف زندگی از آنها استفاده کرد، ارائه میشود، سوالاتی که به شما کمک میکند هدف زندگی خود را پیدا کنید این سوالات و توصیهها به شما کمک میکند تا بفهمید چه چیزی به زندگی شما معنا میبخشد و چگونه میتوانید اهمیت بیشتری را در زندگی خود وارد کنید.
چرا من چنین سوالی میپرسم؟ رنج چه ربطی به هدف شما در زندگی دارد؟ در واقع رنج و فداکاری باید در راستای رسالت و هدف شما قرار گیرد.
مفهوم دنبال کردن رویاهایتان این است که باید مایل به فداکاری باشید. این بدان معناست که اگر آنها به معنای زندگیتان کمک میکنند، شما باید مایل باشید که حتی با دلهره آورترین وظایف و مسئولیتها روبرو شوید. دنبال کردن کاری که مجبور به انجام آن شده اید ممکن است گاهی دردناک باشد، اما در نهایت شما را آزاد میکند.
به همه افراد باهوشی نگاه کنید که به طرز چشمگیری شیوه زندگی ما را تغییر دادند. همه آنها باید با شکستهای بزرگ روبرو میشدند. همه آنها تلاش کردند، همه آنها باید فداکاری میکردند.
با این حال، اینها افرادی هستند که وقتی میگوییم «زندگی واقعاً هدف و معنی دارد» به آنها نگاه میکنیم. این افراد تمام مشکلات بزرگی را که برای دنبال کردن چشماندازشان پیش میآمد، پذیرفتند. حتی فراتر از آن، آنها میتوانستند بر هر چالشی غلبه کنند، زیرا دنبال کردن هدف واقعی زندگیشان آتش خاموش ناپذیری را در درونشان شعله ور کرده بود.
در عین حال اکثر مردم حاضر به فداکاری نیستند. آنها زندگی آسان و بدون دردسر و سختی میخواهند؛ اما حقیقت این است: آسانترین زندگی که میتوان رویای آن را داشت اصلاً هدفی ندارد. چنین زندگی آسانی چگونه به نظر میرسد؟ تمام نیازها و آرزوهای شما فورا برآورده میشود.
به عنوان مثال شما منابع مالی نامحدودی دارید و هرگز با مشکلات مالی دست و پنجه نرم نمیکنید. سوال این است که اگر این چنین زندگی میکنید، چگونه به حل موضوعات کمک میکنید؟ زندگی شما هیچ معنای مهمی جز تحقق خواستههای بی حد و حصری که دارید نخواهد داشت. پس ببینید که چه وقتی تلف کردیم.
«هدف زندگی شاد بودن نیست. مفید بودن، شرافت داشتن، دلسوز بودن، هدفی است که تا حدودی تفاوت بین خوب یا بد زندگی کردن را آشکار میسازد.»
رالف والدو امرسون
بنظرتان چرا افراد ثروتمند از ما شادتر نیستند؟ آنها هر آنچه اراده کنند دارند، اما همه آنها هدف و رسالت واقعی ندارند.
فعالیتهای آسان (تلویزیون + اینترنت + مهمانی + غیره) = سرگرم کننده زیاد، اما بی معنی.
دنبال کردن هدف واقعی خود در زندگی = اغلب اوقات دشوار، اما معنادار و با ارزش.
اکثر مردم بر این باورند که به محض اینکه معنای واقعی زندگی خود را کشف کنند، همه چیز برای بهتر شدن تغییر خواهد کرد. آنها در آرزوی زندگی آسان و بدون ذرهای تلاش برای حل مشکلات هستند؛ اما این یک توهم است. از آن رها شوید تا خود را به هدف واقعی زندگی برسانید.
اگر تنها یک سال از زندگی شما باقی مانده باشد، چه برنامهای خواهید داشت؟
این سؤال را از خود بپرسید: «اگر فقط یک سال از زندگیام باقی مانده بود، چه کار میکردم؟ واقعا چه چیزی برای من مهم است؟ و چگونه میخواهم در خاطرم بماند؟» پرسیدن این سوالات از خود به شما کمک میکند تا فرآیند بررسی مجدد زندگی خود را آغاز کنید.
رویاروویی با مرگ شما را از تمام توهماتی که قبلاً در مورد زندگی داشتید خلاص میکند و شما را فورا متوجه موضوعات پر اهمیت خواهد کرد. انگار چیزی زندگی شما را زیر و رو میکند و به کمک شما میآید تا تک تک جنبههای آن را در نظر بگیرید، همچنین زمانی که وقعا میخواهید بفهمید قرار است چه کاری انجام دهید این موضوع بررسی و تجدید نظر در رابطه با اولویتها را درون شما آغاز میکند.
من یک بار در زندگی ام با بعد فانی خود برخورد کردم. همانطور که میتوانید حدس بزنید اصلا لذت بخش نبود، زیرا من با عمیقترین ترس هایم روبرو شدم، اما یک تجربه ارزشمند بود، زیرا ناگهان فهمیدم که از زندگیم چه میخواهم.
من همچنین متوجه شدم که چقدر به طور تصادفی و بر اساس خواسته هایم، اولویت هایم را تعیین کرده ام، بدون اینکه روی آن چیزی که واقعا برایم مهم بود متمرکز شوم. به هوس ها، خواستهها و آرزوهایم اجازه دادم تا به نیروی محرکه زندگی من تبدیل شوند و مرا از هدف واقعی خود منحرف کنند.
اگر نمیدانید باید با زندگی خود چه کار کنید، به هر طریقی سعی کنید بفهمید چه چیزی واقعا برای شما مهم است. ارزشهای واقعی خود را در زندگی بشناسید و سعی کنید راههایی را کشف کنید که این مسیر را برایتان هموار سازد.
همه ما فعالیتهای خاصی را میشناسیم که شخصیت ما را تکمیل میکنند. منظور فعالیتهایی نیستند که تمرکز زیادی روی تفریحات شما داشته باشند، برای مثال تماشای تلویزیون یا بازیهای ویدیویی برای ساعتها ممکن است سرگرم کننده باشد، اما به تکمیلتان کمکی نمیکند. منظور آن فعالیتهایی است که شما را واقعاً خوشحال میکنند، فعالیتهایی که به زندگی شما معنا میبخشند.
موضوعاتی را بررسی میکنیم که به شما کمک میکند تا ببینید نقش شما در این بازی زندگی چیست. من شخصاً متوجه شدم که کمک به دیگران چقدر ارزشمند است. این کاری است که واقعاً من را خوشحال میکند. کمک به دیگران چیزی را به من میدهد که اکثر فعالیتها نمیتوانند ارائه دهند.
دفاع فردی از فرد دیگر، پرورش حیوانات آسیب دیده، کمک کردن به سالمندان، حفاظت از محیط زیست، ارتقا برنامهها در آسان کردن زندگی، کمک کردن به پیشرفت جامعه، نوشتن کتابهایی الهام بخش، خلق کردن آثار شگفت انگیز، گفتن اشعار نشاط آور و …، اینها همه به قصد کمک به دیگران است.
همان طور که میبینید، بیشتر چیزهایی که واقعاً افراد را تکمیل میکند، حول محور کمکی برای تبدیل این دنیا به مکانی بهتر میچرخد.
من مطلقاً نمیدانم چه چیزی شما را تکمیل میکند؛ و نمیتوانم راجب صحت آن نظری بدهم؛ اما چیزی که میتوانم به شما بگویم این است که دنبال کردن چیزی که به شما احساس رهایی میبخشد به شما کمک میکند تا یک زندگی شاد پر از معنا و هدف ایجاد کنید.
بیشتر افرادی که به دنبال یافتن هدفی در زندگی هستند، بیش از حد روی این سوال تمرکز میکنند که زندگی چه کاری میتواند برای آنها انجام دهد. در نتیجه، آنها به شدت برای دست یابی به معنای حقیقی زندگی خود تلاش میکنند. به هر حال زندگی کردن برای تنها هدف برطرف کردن نیازهایتان ارزش زیادی ندارد.
با این حال، فقط با بررسی مجدد سؤال میتوانید شانس خود را برای یافتن معنای واقعی زندگی خود افزایش دهید. از خود نپرسید که زندگی چه چیزی برای شما دارد، از خود بپرسید که با وقت خود چه کاری میتوانید، سپس آن را انجام دهید تا در پیشرفت این دنیا سهمی داشته باشید.
مطالعات نشان دادهاند که رفاه ذهنی ما تا حد زیادی تحت تأثیر ارزشهای بزرگتر از خودمان است، مثلاً ارزشهایی که بیشتر از میل ما به قدرت، شهوت، لذت و رضایت است.
مؤثرترین راه برای ایجاد حس عمیق رضایت به زندگی، مشارکت در بهبود این جهان است. مهم نیست که تلاشهای شما در ابتدا چقدر کوچک یا بی اهمیت به نظر میرسد. اگر به زندگی شما معنایی میبخشد، احتمال بیشتری برای رسیدن به رویاهایتان در این سیاره به ارمغان میآورد.
بیشتر اوقات، ما به دیگران اجازه میدهیم تا بر آنچه در زندگی انجام میدهیم تأثیر بگذارند. نظری که من اغلب در این وب سایت میبینم این است: «والدین، دوستان و شریک زندگی من میخواهند که من یک دکتر، دانشمند و … شوم. من این را نمیخواهم، اما برای آنها انجام میدهم. چگونه میتوانم به خود انگیزه بدهم تا کاری را که نمیخواهم، انجام دهم؟»
وقتی نوبت به هدف و رسالت زندگی شما میرسد، نباید به هیچ کس دیگری اجازه داد که غیر از شما حرفی برای گفتن داشته باشد. به هر حال این زندگی شماست و این شمایید که باید تا آخر عمر با خودتان زندگی کنید. اغلب دنبال کردن آرزوهای دیگران به حس زندگی معنادار را نمیدهد.
این سوال را از خود بپرسید که اگر هیچ کس دیگری اهمیت نمیداد چه کار میکردید؟ اگر از شکست و قضاوت دیگران نمیترسیدید، هر کاری را که ممکن بود انجام بدهید، بنویسید.
داشتن چند الگو میتواند الهام بخش شما باشد. این مردان و زنان عاقل میتوانند به شما شهامت طی کردن در مسیری مشابه زندگی آنها را بدهند و همچنین مهمتر از آن، با نگاهی به نوع افرادی که تحسین میکنید، میتوانید چیزهای زیادی در مورد اهداف ممکن برای زندگی خود بیاموزید.
وقتی به مواردی که به شما الهام میدهند بینش دقیق تری داشته باشید، متوجه میشوید که همه آنها ویژگیهای خاصی دارند. جای تعجب نیست که این ویژگیها را میتوان در درون شما نیز یافت، اما هنوز به اندازه اشخاص الهام بخش شما رشد نکرده است.
با درک اینکه چه کسی را تحسین میکنید، میتوانید چیزهای زیادی در مورد موضوعاتی که به طور طبیعی میتواند به زندگی شما معنای واقعی بدهد، بیاموزید.
افرادی که مادر ترزا را تحسین میکنند، بیشتر از کسانی که استیو جابز را تحسین میکنند، در مراقبت از افراد یا حیوانات دیگر معنا و هدف مییابند. شهامت یادگیری از این اشخاص را داشته باشید.
دربارهی نوع زندگی آن ها، نحوهی غلبهی آنها بر مشکلات بزرگ و چیستی فلسفه زندگی آنها تحقیق کنید. این برای شما الهام بخش خواهد بود و در موقعیتهایی که نمیدانید دقیقاً باید با زندگی خود چه کنید، به شما کمک میکند.
به نظر من دیدن اینکه چه تعداد از افراد باهوش در دوران کودکی اشتیاق واقعی خود را در زندگی ایجاد کردند، بسیار هیجان انگیز است. چیزی که این افراد را از دیگران متمایز میکند این است که حتی پس از بزرگ شدن نیز به دنبال این علایق میروند.
ممکن است در نگاه اول بی اهمیت به نظر برسد، اما وقتی دقیقتر نگاه میکنیم متوجه اهمیت آن میشویم. کودکان به دنبال تحت تاثیر قرار دادن دیگران نیستند. آنها همچنین هیچ منافع تجاری در ذهن ندارند. بچهها به سادگی این کار را برای لذت بردن از آن انجام میدهند.
اغلب زمانی که بزرگتر میشویم این فعالیتها را متوقف میکنیم، زیرا عقلانیت به ما انجام این کار را نشان میدهد. به جای این که از خود بپرسیم چه چیزی باعث لذت واقعی ما میشود، شروع به تعجب راجع به امرار معاش و تأکید بیشتر بر قضاوت و نظر دیگران نسبت به قضاوت خود میکنیم.
توانایی شما برای کشف هدف زندگیتان تا حد زیادی به مهارت شما در یافتن فعالیتهای معناداری که برای شما و دیگران اهمیت دارد بستگی دارد. در حالت ایده آل، این فعالیتها حول خود شما متمرکز نمیشوند. در عوض، باید سعی در دنبال کردن آرمانهای بالاتری که شما را به ارتفاعات جدیدی میرسانند کنید.
برای کشف فعالیتهای معنادار که واقعا برای شما مهم هستند، باید نقش فعالی در زندگی داشته باشید. هنگام تماشای تلویزیون هدف و رسالت زندگی خود را روی مبل خود کشف نخواهید کرد.
آنچه برای کشف هدف در زندگی لازم است این است که به طور فعال ایجاد هدف کنید. به دنبال مشکلات فراتر از خودتان باشید. از خود بپرسید که چگونه میتوانید به حل این مسائل کمک کنید. به جای پرسیدن این که زندگی چه کاری میتواند برای شما انجام دهد، به دنبال این باشید که چگونه میتوانید به بهبود زندگی در این سیاره کمک کنید.
حالا به دنیای حقیقی بروید و یک زندگی هدفمند بسازید.
منبع: پرورشافکار