به گزارش مجله خبری نگار،آنچه پیشرو دارید، بخش کوتاهی است از کتاب «تاثیر ادبیات مکتوب بر مجالس شبیهخوانی» که به قلم محمد حسین ناصربخت، پژوهشگر و مدرس تئاتر و از سوی انتشارات «پرسمان» منتشر شده است.
به باور نگارنده این کتاب، عدهای معتقدند که تعزیه ریشه در آیینهای مرسوم در دوران باستان دارد که جهت عزاداری برای قهرمان اسطورهای ایران «سیاوش» که مظهر معصومیت و پاکی است، برگزار میشده است و این مراسم که سوگ سیاوش نام داشته، به گفته "ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی" در کتاب «تاریخ بخارا» متعلق به قرن چهارم هجری تا روزگار نگارش کتاب بیش از سه هزار در بخارا قدمت داشته است.
در اجرای مراسم یاد شده چنانکه از تنها دیوارنگاره باقی مانده از این مراسم کهن در دره پنج کند تاجیکستان، که مربوط به قرن هفتم میلادی است، و شرح "نرشخی" در تاریخ بخارا بر میآید، مردم در دستههای عزاداری سازمان یافته با حمل جسد ساختگی سیاوش یعنی «شبیهسازی» کردن و خواندن نوحه و سرود هر ساله در موعدی مقرر، همچون تمامی مراسم آیینی، مراسم عزا و بزرگداشت این قهرمان را برپا میساختهاند و چنانکه اشاره شد، بعدها مراسمی شبیه به این مراسم در قرن چهارم هجری توسط معزالدیوان دیلمی که فرمان آزادی عزاداری بر امام سوم شیعیان را صادر کرد، برپا شد که با دستهگردانی و دستهروی و شبیهسازی و نوحهخوانی انجام میپذیرفت. مراسمی که هر چند بعد از مدتی با ممانعتهایی از سوی حکومت به دلیل عکسالعمل سایر مذاهب اسلامی رو به رو شد، اما سرانجام پس از تبدیل شدن مذهب شیعه به مذهب رسمی کشور در دوره صفویه گسترش یافت و شرایط پدید آمدن شبیهخوانی را پدید آورد.
با توجه به همین اسناد و شباهتهای بین مراسم فوقالذکر و موضوع و شخصیتهای مطروحه در آن است که گروهی تعزیه را به آیین اساطیری سوگ سیاوش مربوط میسازند، هر چند که عدهای دیگر نیز این نمایش را ادامه منطقی مجالس روایت و تذکار نمایشی نقالان، شاهنامهخوانان، سخنوران، مداحان، حکایتخوانان و قصهگویان داستانهای حماسی و مذهبی میدانند، مجالسی که از دیرباز در سرتاسر فلات ایران رواج داشته است که البته هر دو نظر نیز میتوانند صحت داشته باشند، زیرا در دوره صفویه که شبیهخوانی آغاز به شکلگیری نمود، شرایط لازم برای گسترش همه این اتفاقات پدید آمد و چنانکه این نظریات را بپذیریم، حضور و تاثیر اساطیر ایران در مجالس تعزیه طبیعی به نظر خواهد رسد.
در بخش دیگری از این کتاب میخوانیم:
دو اندیشه مهم «شهادت» و «انتظار» که محورهای اصلی در شکلگیری نمایش شبیهخوانی هستند، هر دو در اندیشه ایرانی مسوبق به سابقه بوده و هسته اصلی تفکر مستتر در اساطیر ایرانی را تشکیل میدهند و البته به دلیل همین پیوندهای تنگاتنگ بین اندیشه تجلی یافته در مجالس تعزیه با باورهای کهن ایرانیان است که این نمایش مردمی به ارتباطی غبطهبرانگیز با مخاطب دست مییابد، ارتباطی که محققی آمریکایی، چون پیتر چلووسکی را که خود در سرزمین دیگر پرورش یافته و به همین علت آنچنان که خود نیز اذعان دارد هیچگاه به درک کامل این مجالس نایل نخواهد آمد، چنان تحت تاثیر قرار میدهد که مینویسد:
«تعزیه چنان نمایش انسانی و جدی است که کل جوهره اندیشه و عواطف مربوط به حیات، مرگ، خدا و انسان همنوع را در بر میگیرد، برای جویندگان تاریخ هنر و کسانی که با تئاتر تجربی سر و کار دارند، تعزیه از انگیزش آدمها و تجارب نوین تئاتری خبر میدهد.»