به گزارش مجله خبری نگار/در مطالعهای که اخیراً در مجله اختلالات عاطفی منتشر شده است، دانشمندان شواهدی یافتند که نشان میدهد انواع خاصی از باکتریهای روده ممکن است بر ضخامت قشر مغز تأثیر بگذارند. این مطالعه باکتریهای خاصی را در راستههای لاکتوباسیلها و باسیلها شناسایی میکند که به طور بالقوه با تغییرات در ساختار مغز مرتبط هستند.
رودههای ما مملو از میکروارگانیسمهایی هستند که بر جنبههای مختلف سلامت ما، از متابولیسم و ایمنی گرفته تا خطر بیماری، تأثیر میگذارند. اخیراً دانشمندان شروع به بررسی چگونگی تأثیر این میکروبها بر مغز کردهاند. این تعامل بین روده و مغز اغلب به عنوان محور میکروبیوتا -روده-مغز شناخته میشود. تحقیقات قبلی نشان داده است که تغییرات در باکتریهای روده با عملکردها و اختلالات مختلف مغز، از جمله توانایی شناختی و شرایط سلامت روان مرتبط است.
با این حال، مکانیسمهای زیربنایی این اثر به طور کامل شناخته نشدهاند. مطالعات سنتی با مشکلاتی مانند حجم نمونه کوچک و عوامل مخدوشکنندهای مواجه بودهاند که میتوانند اثرات واقعی را مبهم کنند.
در مطالعه جدید خود، محققان دانشگاه پزشکی کپیتال در پکن تلاش کردند با استفاده از روشی به نام تصادفیسازی مندلی، شواهد واضحتری ارائه دهند. این روش به استنباط روابط علت و معلولی از دادههای ژنتیکی کمک میکند. این روش از تغییرات ژنتیکی به عنوان آزمایشهای طبیعی برای مطالعه اثرات عوامل خطر قابل اصلاح بر سلامت استفاده میکند.
محققان از دادههای ژنتیکی پایگاههای داده بزرگ بهداشت عمومی برای تجزیه و تحلیل ژنهای مرتبط با وجود برخی باکتریهای روده و تأثیر بالقوه آنها بر ضخامت نواحی مختلف مغز استفاده کردند. آنها بر دو گروه از باکتریها، باسیلالها و لاکتوباسیلها، که به دلیل نقش غالبشان در سلامت انسان شناخته شدهاند، تمرکز کردند. این مطالعه شامل بیش از ۵۱۰۰۰ شرکتکننده، عمدتاً از نژاد اروپایی، بود.
محققان ارتباط آماری معنیداری بین فراوانی باسیلها و لاکتوباسیلها و ضخامت قشر مغز یافتند. این ارتباط در تمام معیارهای جهانی ضخامت قشر مغز، به ویژه در مناطق خاصی از مغز که برای عملکردهای مختلف شناختی و حسی حیاتی هستند، ثابت بود.
در باسیلها، افزایش ضخامت قشر مغز در نواحی مغز مانند دوکیشکل، اینسولا، سینگولیت قدامی روسترال و نواحی فوق حاشیهای مشاهده شد. لاکتوباسیلها اثرات مشابهی را نشان دادند، به ویژه افزایش ضخامت در نواحی دوکیشکل و فوق حاشیهای.
این نواحی در فرآیندهایی مانند پردازش بصری، تنظیم عاطفی، ادراک حسی و کنترل شناختی دخیل هستند، که نشان میدهد تأثیر این باکتریها ممکن است به این عملکردهای عصبی اساسی گسترش یابد.
اما میکروبیوتای روده چگونه بر ساختار مغز تأثیر خواهد گذاشت؟ محققان خاطرنشان کردند که باکتریهای روده با تأثیرگذاری بر سنتز و تجزیه اسیدهای چرب، بر عملکردهای متابولیک کبد تأثیر میگذارند، که در صورت تغییر، میتوانند از سد خونی مغزی عبور کرده و بر فعالیت عصبی تأثیر بگذارند. علاوه بر این، میکروبهای روده تعدادی متابولیت و هورمون تولید میکنند که برای سیگنالینگ روده-مغز حیاتی هستند.
با وجود رویکرد نوآورانه، این مطالعه محدودیتهایی دارد. نتایج بر اساس دادههای ژنتیکی است که سطح باکتریها را پیشبینی میکند، نه اندازهگیریهای مستقیم، که ممکن است ماهیت پویای میکروبیوتای روده را منعکس نکند. علاوه بر این، جمعیت مورد مطالعه عمدتاً از نژاد اروپایی بودند که ممکن است تعمیمپذیری یافتهها را به سایر گروههای قومی محدود کند.
با این وجود، نتایج نشان میدهد که محور میکروبیوتا-روده-مغز ممکن است هدف مناسبی برای مداخلات درمانی در اختلالات عصبی و روانی باشد. محققان خواستار مطالعات بیشتر شامل جمعیتهای مختلف و اندازهگیریهای مستقیم میکروبیوتای روده برای تأیید این یافتهها هستند. آنها همچنین پیشنهاد میکنند که مطالعات آینده باید مکانیسمهایی را که این باکتریها بر ساختار مغز تأثیر میگذارند، بررسی کنند.
محققان گفتند: «به طور کلی، مطالعه ما از این مفهوم پشتیبانی میکند که یک رویکرد مداخلهای با استفاده از سویههای پروبیوتیک (از جمله راستههای باسیلالها و لاکتوباسیلالها)، پریبیوتیکها و پیوند میکروبیوتای مدفوع میتواند با در نظر گرفتن هزینه، امکانسنجی و پذیرش بیمار، ابتکاری مؤثر برای بهبود عملکرد مغز باشد.» «با تعدیل ترکیب میکروبیوتای روده و تنظیم تعاملات محور روده-مغز، این مداخلات ارزش درمانی بالقوهای در اختلالات عصبی مختلف دارند. با این حال، مطالعات بالینی بیشتری برای آزمایش ایمنی و اثربخشی این مداخلات و همچنین تعیین جزئیات خاص و کاربرد پروتکلهای درمانی بهینه مورد نیاز است.»