به گزارش مجله خبری نگار،در اینکه منحنی تولید اصل و اساس حکمرانی اقتصادی یک کشور است، نمیتوان شک داشت، اما اینکه چگونه باید مقوله تولید را برای سرمایه گذار جذاب کرد، خود قصهای پرچالش است.
در این یکی دو روز با خودم فکر میکردم اگر قرار بود آقای رییس جمهور را از نزدیک ببینم و فرصتی چند دقیقهای داشتم تا چند نکتهی مرتبط با شعار سال را به ایشان بگویم، چه میگفتم؟ چه اقداماتی را پیشنهاد میدادم تا با انجام دادن آنها اثرشان در طول یکسال در جامعه دیده شود؟ اصولا در فضای امروز جامعه، چه کاری را باید انجام داد تا یک شورهمگانی به وجود آورد؟
در این یادداشت سعی کردم تا به دور از شعارزدگیهای مرسوم، به نکاتی بپردازم که بجز نگارش بر روی کاغذ، در نظام تمهید، امکان اجرایی شدن هم داشته باشند.
آقای رییس جمهور
همانطور که مستحضرید، بر اساس برنامه هفتم پیشرفت، قرار بر این است که سهم بهره وری در رشد حداقل یک سوم باشد. در شرایطی که کشور با کمبود منابع مواجه است، دیگر نمیتوان مثل گذشته به مقولهی بهره وری به عنوان یک موضوع لوکس نگریست. تا صحبت از کمبود انرژی میشود، ابتدا سراغ جانب عرضه و ایجاد نیروگاه (که این روزها راه اندازی نیروگاههای خورشیدی ورد زبان همه شده است) میرویم. این اقدامات هم نیاز به منابع مالی فراوان دارد و هم نتایج آن سریع الوصول نیستند در حالیکه اگر هدف سیاست گذاری را بر روی جانب تقاضا و شناسایی گلوگاههای قابل اصلاح بگذاریم، با قیمت ارزانتر و زمان کمتر میتوانیم به نتایج مطلوبی برسیم. پیشنهاد میکنم اقداماتی مانند شناسایی اقدامات بهره ورانه برای افزایش تولید و رفع ناترازی بر اساس جمع آوری اطلاعات از مردم و نخبگان جامعه، رونق دادن و تعمیق بازار اوراق بهرهوری در بخش انرژی، تخصیص مشوقهای برانگیزاننده برای شرکتهای بزرگ تولیدی به ازای بهره ور کردن تولیداتشان، شناسایی اقدامات نرم برای بهره ور کردن تولید، به کارگیری حداکثری از توان دانشگاهها و شرکتهای دانش بنیان برای ارتقا بهره وری را به عنوان استارتر رشد اقتصادی در دستور کار جدیتر قرار دهید. همچنین پیشنهاد میکنم پروژههایی مشخص برای موضوعاتی مثل اقتصاد چرخشی، بهرهوری جانب تقاضا، تولید ترکیبی انرژی، ایجاد ارزش افزوده بر روی ضایعات تولید، افزایش پیچیدگی اقتصادی در تولید و موضوعات دیگری از این دست را در دستور کار قرار گیرد.
آقای رییس جمهور
اقدامات اساسی به یکباره صورت نمیگیرند. با خرده اقدامات شروع کنید. قدمهای کوچک بردارید. کمپینهای کوچک برگزار کنید. اگر توان خرید کفش نوی ورزشی حرفهای ندارید، سنگ ریزههایی که در همین کفش معمولی جامعه رفته است را در بیاورید تا حداقل مردم بتوانند عادی راه بروند. اصلاحات کوچک، اما مداوم و ماندگار در حکمرانی را در دستور کار خود قرار دهید. مردم اقدامات ملموس کوچک را به خوبی درک میکنند. برای شناخت این اقدامات و نقاط قابل عمل، از خود مردم بپرسید. به خوبی به شما راه را نشان میدهند. این اقدامات کیسهی سرمایه اجتماعی دولت شما را آرام آرام پر میکند. تا این سرمایه را نداشته باشید، سرمایه گذاری اتفاق نمیافتد.
آقای رییس جمهور
بر اساس شاخصهای جهانی و مدلهای معتبر علمی، سیاستهای بهبود محیط کسب و کار برای سه بخش شروع کسب و کار، نگهداشت کسب و کار و پایان دادن به کسب و کار توسط دولتها اعمال میشود. بسته به شرایط هر کشوری، توجه ویژه به یکی از این سه بخش نسبت به دو بخش دیگر بیشتر باید باشد. اگر در انتخاب آن بخش اشتباه کنیم، سیاستهای بهبود دهنده محیط کسب و کار اثربخشی لازم را نخواهد داشت. به نظر میآید ما در این تله اشتباهی گیر کردهایم. پیشنهاد میکنم سیاستهای بهبود محیط کسب و کار را از توجه صرف به شروع کسب و کار به نگهداشت بنگاههای اقتصادی موجود متمایل کنید. به عنوان مثال امروزه نزدیک به نیمی از مرغداریهای مجوز دار کشور دیگر تولید ندارند و تبدیل شدهاند به سولههای خالی ولی ما همچنان در حال صدور مجوز برای مرغداریهای جدید هستیم. فقدان توجه به موضوع آمایش سرزمینی، نداشتن نقشه راه مناسب برای نیازهای کشور به کسب و کارهای مختلف، ارائه تسهیلات به همه کسب و کارها بدون توجه به نیاز جامعه منجر به این شده است که فقط با یک شاخص و آن هم شاخص تسهیل صدور مجوز کسب و کار، به موضوع بهبود محیط کسب و کار بپردازیم. اینها در حالی است که توجه بیشتر به بنگاههای موجود و رفع موانع از جلوی پای آنها هم برای دولت کم هزینهتر است، هم نتایج آن سریع الوصولتر است و هم موجب ایجاد اشتیاق در سرمایه گذاران برای تولید میشود.
آقای رییس جمهور
من اینجا نمیخواهم از ناترازی بانکها و تسهیلاتی که بانکها به خودشان و شرکتهای زیر مجموعه شان میدهند صحبت کنم که آن خود حدیثی است مفصل و اصلاح آن کاری سترگ است که نگارنده بعید میداند به این راحتی بتوان از پس آن برآمد. من میخواهم از همان میزان اندک باقی مانده تسهیلات که برای اشتغال و تولید در اختیار دولت و با عاملیت بانکها توزیع میشود سخن بگویم.
خرد کردن این منابع شاید مساوات باشد ولی حتما عادلانه و عاقلانه نیست. مگر چقدر منابع دارید که در قالب تبصره ۱۶ و تبصره ۱۸ خرد میکنیم؟ یک گزارش عملکرد از دستگاههای مسئول برای منابع این دو تبصره بودجه بخواهید. وقتی این تسهیلات را به خرده تسهیلات ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون تومانی خرد میکنیم، با درصد احتمال بالایی باید انتظار داشته باشیم که این تسهیلات تبدیل شوند به ماشینهای مدل پایین و موتور سیکلت برای کار در تاکسی اینترنتی و پیکهای موتوری. تبدیل شوند به چرخهای خیاطی داخل منزل، به چهار راس بز و گوسفند برای نگهداشتن در خانه و موارد دیگری که در رشد و در اشتغال تاثیرشان تقریبا صفر است. به این موارد تسهیلات تکلیفی دیگر را هم اگر اضافه کنیم دیگر مشخص میشود که چرا رمقی برای بانکها نمانده است. برای موفقیت لازم است تا رانتها را برای عاقلانه برای کارهای مولد توزیع کنیم. این توزیع منابع قطعا بهره ورانه نیست.
البته تغیر این نوع توزیع، کاری بسیار دشوار است، چرا که برای توزیع آنها چندین سازمان و اداره کل و دفتر و دستک درست کردهایم و برای بر هم زدن آن چه وا مصیبتهایی که بلند میشود.
آقای رییس جمهور
ایرانیان از گذشتهی دور، بیش از آنکه صنعتگران چیره دستی باشند، بازرگانان خبرهای بودهاند. این یعنی ابتدا و انتهای زنجیره را هدف گذاری کرده بودند. آن هم نه فقط در داخل کشور بلکه به واسطه موقعیت جغرافیایی کشور، زنجیرههای تامین جهانی را مد نظر قرار داده بودند. به نظر میرسد طی سالیان متمادی، به واسطه تمایل حاکمان و اوج گرفتن گفتمان خودکفایی، از این مزیت رقابتی خود غفلت کردیم و بازار را به رقیبان سپردیم. به قول اساتید، ما در چاله تولید افتادهایم. نه آنقدر تولیداتمان پیچیده است که اگر از بازار حذف شویم اتفاقی بیفتد و نه آنقدر بر بازارها اثرگذاریم که همان نقش قدیمی خودمان را به عنوان بازرگان بازی کینم. به عبارتی آمدیم راه رفتن دیگران را تقلید کنیم، راه رفتن خودمان را هم فراموش کردیم.
چه بسا اگر در کنار تولید نفت و گاز، نقش تاریخی خودمان را به عنوان بازاردار و بازرگان در بازار نفت و گاز بازی میکردیم، امروز کارتهای بیشتری برای بازی در تعاملات بین المللی میداشتیم.
آقای رییس جمهور
بسیاری از معضلات امروز کشور، نتیجه تجویز نادرست است و دلیل این تجویز نادرست، عدم شناخت بیماری است و دلیل این عدم شناخت بیماری، شرح حالی است که ما دولتیها به عنوان قیّم از جانب مردم به مدیران بالاسری میدهیم.
در یکسال گذشته، به واسطه کاری که در حال انجام آن هستم، در جلسات مختلفی با بخش خصوصی و خبرگان آن حضور پیدا کردهام و هر جلسه متحیرتر از جلسه قبل هستم که چقدر شرح حالی که میدهند با شرح حال مرسوم در جامعه متفاوت است. اصلا موضوع و معضل و راه حلها چیز دیگری است و ما به دنبال چیز دیگری بودهایم.
از قضا هم درد را میشناسند، هم درمان را و اتفاقا خودشان هم میتوانند درمان کنند فقط اگر دولتیها با چوب و چماقِ بخشنامه و مقرره و آیین نامه و شیوه نامه و هزار جور قِر و قمیش، نایی برای ابراز نظرشان بگذارند.
پیشنهاد میکنم به جای چندین کارگروه بی خاصیت دولتی، اجازه دهید بخش خصوصی به کمکتان بیاید و سند حکمرانی در چند حوزه مشخص متناسب با شعار سال را برایتان آماده کند. من مطمئنم که شگفت زده خواهید شد.
آقای رییس جمهور
بیش از ۷۰۰۰ همت (هفت هزار هزار میلیارد تومان) در تعاونیهای استانی سهام عدالت قفل شده است. چه استفادهای از آن کردهایم؟ اگر این سرمایه وارد میدان تولید شود چه کارهایی میتوان با آن انجام داد؟
از منابع ذخیره ارزی صندوق توسعه با چه مکانیزمی استفاده میکنیم؟ به نظر میآید به آن به چشم " پول یواشکی" نگاه میکنیم و با کوچکترین کسری، به دنبال اذن گرفتن برای برداشت از آن هستیم.
میزان قابل توجهی منابع ارزی قابل استفاده در خارج از کشور داریم که ازآنجایی کهتمام فکر و ذکرمان واردات با آن منابع بوده به عنوان منابع غیر قابل دسترس به آنها نگریستهایم.
به نظر میآید دوره رفتارهای ولخرجانه ما تمام شده و دیگر امروز روز مبادای ما است. باید از ذره ذره منابعی که حتی کوچکترین احتمال امکان استفاده شان میرود، بصورت بهینه استفاده و آنها را برای تولید بیشتر اهرم کرد.
پیشنهاد میکنم جمع معدود و سرخلوتی را مشخص کنید تا این منابع را بیابند و برای به کارگیری بهره ورانه آن بدون اینکه کسی متوجه شود به شخص خودتان راهکار بدهند.
آقای رییس جمهور
سرمایه گذاری وقتی جذاب میشود که پروژه سود خوبی بدهد. دولتیها پروژهها را گران تمام میکنند و کاش تنها ایرادش همین گران تمام کردن پروژه بود. هم گران تمام میکنند هم در زمان طولانی، هم ناقص و هم بی کیفیت. هزاران مثال میتوان زد که مصدق این گفته باشد. در کنار این، اصولا سازمانهای لخت دولتی، علاوه بر انگیزه، عِده و عُدۀهی اینکار را هم ندارند.
مثلا اگر برداشت از میدانهای نفتی، بهره برداری فناورانه از معادن، جمع آوری گازهای فلر، استخراج حداکثری از میادین گازی و هزاران پروژه دیگر را مستقیما به بخش خصوصی و بخش تعاونی میسپردیم، حتما وضعمان فرق میکرد.
اما این کار یک پیش شرط بزرگ دارد و آن هم تغییر طرز تفکر و نگاه دولت به بخش غیر دولتی است. دولت باید بپذیرد که بخش خصوصی باید سود کند. دولت باید بپذیرد بخش خصوصی بنگاه خیریه نیست و قرار نیست وظایف و مسئولیتهای اجتماعی بخش عمومی را بر دوش بکشد. دولت باید بپذیرد بخش خصوصی رعیت او نیست که هر وقت و هرجا هرچه خواست را بر او تحمیل کند.
خوب است برای شروع ۱۰ پروژه مشخص که برای بخش خصوصی سودآور باشد را انتخاب کنید و در یک فرایند شفاف و رقابتی به بخش خصوصی شناسنامه دار بدهید و با تعین مواعد مشخص، نتیجه را از آنها مطالبه و به اطلاع عموم هم برسانید.
آقای رییس جمهور
اصولاً دولتیها تا در مصدر امر قرار نگرفتهاند، ایدههای توسعهای جذابی دارند، اما به محض اینکه بر روی صندلی مسئولیت مینشینند، انبئه جلسات و کوهی از کارتابلها چنان آنها را مشغول روزمرگی میکند که همین مقدار که روز را به شب میرساند خودش شاهکار محسوب میشود.
درست در همین نقطه شما نیاز به جمعی از کنشگران مرزی دارید. افراد خوش فکر توسعه گرایی که جور دیگری فکر کنند. افرادی که پست سیاسی و اداری نگیرند. وظیفهی رفع و رجوع مشکلات روزمره را هم نداشته باشند ولی از آن روزمرگیها بی خبر هم نباشند. چه بهتر که حتی حقوق بگیر دولت هم نباشند.
این جمع که عنوان آن را میتوان قوه عاقله گذاشت به شما امکان سکانداری با دادههای درست را میدهد. شما را از تئوریهای رنگارنگ غیر قابل اجرایی که هر روز از یک سمتی به دست شما میرسد مصون میدارد.
آقای رییس جمهور
مردم در پیچ و خم فرایندهای بیهوده و فسادزای سازمانهای دولتی به ستوه آمدهاند. حتی اگر کسی همین امروز بخواهد سرمایه اش را (چه سرمایه داخل کشور و چه سرمایه با منشا خارجی) وارد جریان تولید کند یا بخواهد با افزایش سرمایه، تولید فعلی خود را افزایش دهد، احتمالا دریافت مجوزهای لازمه آن تا آخر سال هم وصال ندهد. بصورت ناشناس چند نفر را به اداراتی که بیشترین ارتباط را با مردم دارند بفرستید تا ببینید برای کوچکترین کارها هم باید آشنا داشته باشید.
پیشنهاد میکنم برای شروع فقط ۵ فرایند ارائه خدمت از سازمان امور مالیاتی و ۵ فرایند ارائه خدمت از سازمان تامین اجتماعی را به انتخاب بخش خصوصی انتخاب کنید و اجازه دهید با نظر مردم اصلاح شود. به شما قول میدهم به شکل عجیب و غریبی سطح رضایت از دولت را بالا ببرد. این کار را یکبار در ایجاد پنجره واحد شروع کسب و کار که با دستور مقام معظم رهبری صورت گرفت تجربه کردیم.
آقای رییس جمهور
بسیاری از مدیران و کارمندان تمایل دارند که کارها تسهیل شوند، اما جرات تصمیم گیری ندارند. آنقدر سطح قدرت تصمیم گیری تنزل کرده که وزیر محترم جهاد کشاورزی از واردات سیب زمینی با اجازه سران سه قوه خبر میدهند. این یعنی وزیر کشاورزی حتی نتوانسته تصمیم گیری که مشخصا در حوزه اختیارات ایشان است را انجام دهد.
میدانید چرا؟
چندتن از وزرای سابق که سالها بعد از مسئولیتشان درگیر پاسخگویی بابت تصمیمات دوره مسئولیتشان بودهاند را صدا کنید تا داستانهایی دراماتیک برایتان نقل کنند. یکی از همین وزرا به من میگفت در بیرون از ایران تحریمم و در داخل کشور هم انفصال خدمت خوردهام.
وقتی این آینههای عبرت جلوی چشم مدیران هستند و هیچ ضمانتی و حمایتی برای تصمیمات مدیران وجود نداشته باشد، تصمیم گیری به سمت تصمیمات شورایی و کارگروهی که نقش "شرکتهای تعاونی توزیع ریسک" را دارند، میرود و میشود آنچه که تاکنون شده است.
کسی تصمیم نمیگیرد چراکه حتی مجازات ترک فعل کمتر از مجازات انجام فعل است. در چنین جامعهای، سرمایه گذار با چه تضمینی سرمایه اش را روی زمین بگذارد و مشکل تصمیم گیری در بغرنجترین حالت خود است.
آقای رییس جمهور
یکبار در اوایل دهه نود، سپردههای ارزی مردم را در میان بهت و حیرتشان به ریال تسویه کردیم. اگر امروز ارز و دلار و طلا را در به جای بانک باید در بالشها پیدا کنیم دلیلش این است که قول و وعده دولت برای مردم از همان زمان کم اعتبار شده است و بعد از آن هم نه تنها کسی برای ترمیم این اعتماد از دست رفته تلاش نکرد، بلکه با اتفاقات عجیب و غریبی که در فرایند خصوصی سازیها رخ داد، این اعتماد بیشتر رنگ باخت.
معتقدم اگر قرار باشد یک فضیلت را برای دولت با هر هزینهای حفظ کنیم، آن فضیل چیزی نیست جز: "وفای به عهد"
اگر توانستید وفای به عهد را به عنوان مشخصه دولتتان در بین مردم جا بیاندازید، سرمایههای داخل بالش به عنوان پشتیبان به تولید بر میگردند.
برای اینکار مشخصا پیشنهاد میکنم به شکل افراطی بر روی قانون بهبود مستمر محیط کسب و کار علی الخصوص مواد ۲، ۲، ۵، ۲۴، ۲۵ و ۳۰ آن حساس باشید و از زیر مجموعه خود بخواهید که بصورت ماهیانه از اجرای این قانون به شما گزارش بدهند. بر روی این گزارشها عکس العمل داشته باشید. اگر لازم است، چند نفر را بخاطر عدم رعایت این قانون عزل کنید.
سرمایه گذاری با سفارش و خواهش انجام نمیشود. سرمایه گذاری نیاز به زیرساختهای مختلفی دارد که مهمترین آن زیر ساخت سیاسی- اجتماعی و از همه مهمتر اعتماد است.
آقای رییس جمهور
مرد، ایرانشان را دوست دارند. ایرانشان را برای زندگی دوست دارند.
این مردم برای زندگی با کرامت ارزش قائلند. این مردم شنیده شدن را دوست دارند. این مردم مشارکت در تصمیم گیریها را دوست دارند. این مردم جانشان را برای وطنشان میدهند به شرطی که در تصمیم گیری برای وطنشان شریک باشند.
این مردم از حرف درمانی خسته شدهاند. این مردم از تصمیم نگرفتن خستهاند. این مردم از ناکارآمدی خستهاند. این مردم از اختراع دوباره چرخ خستهاند. این مردم از آزمون و خطا خستهاند.
قبل از سرمایه گذاری مردم در تولید، باید در افزایش اعتماد عمومی و ارتقا سطح سرمایه اجتماعی سرمایه گذاری کنید.