با نزدیک شدن به انتخابات آمریکا، عده ای با گره زدن سرنوشت کشور به نتایج انتخابات آمریکا، سیگنال های غلطی را درباره ایران صادر میکنند؛ سیگنال هایی که میتوانند منافع اقتصادی کشور را خدشهدار کنند.
به گزارش مجله خبری نگار، انتخابات آمریکا پس از مدتها کش و قوس و رقابت انتخاباتی، سه شنبه هفته جاری برگزار می شود. اما هنوز مشخص نیست که تعیین و اعلام نتیجه و فرد پیروز انتخابات چقدر زمان ببرد. با ابهام درباره رفتار انتخاباتی دونالد ترامپ طی روزهای آینده، برخی از سازمان ها و فروشگاهها به ویترین های خود تخته و حفاظ نصب می کنند تا در صورت برگزاری درگیری و تظاهرات، متضرر نشوند یا ضرر کمتری را متوجه شوند.
در حالی که برخی در آمریکا دلهره درگیری داخلی دارند، جهان نیز به برگزاری و نتیجه این انتخابات به نظاره نشسته است. در ایران هم عده ای این انتخابات را رصد و دنبال می کنند. برخی در داخل کشور، در لابلای کارزار انتخاباتی در آمریکا به دنبال گره زدن نتایج آن به سرنوشت کشور و رفع مشکلات اقتصادی کشورمان مشغول هستند. اینکه جو بایدن بیان فلان می شود، و اگر ترامپ بیاید بهمان می شود.
بررسی تحولات سیاسی در دنیا و کشورهای دیگر از منظر کارشناسی نه تنها کار بدی نیست، بلکه لازمه سیاست ورزی در هر کشوری به ویژه در عرصه بین الملل است؛ اما مشکل آنجاست که عده ای برای اهداف سیاست داخلی، وقایع سیاست خارجی را وارونه منعکس می کنند. ادراک سازی اشتباه در این مسیر، منجر به رفتن به آدرس و مسیری غلط می شود و مثل وضعیت فعلی، می شود آنچه نباید بشود.
دولت تدبیر و امید، برای نجات مردم از چنگ مشکلات اقتصادی، کار خود را با وعده مذاکره با آمریکا و توافق هسته ای آغاز کرد تا اینکه هم چرخ اقتصاد بچرخد و هم چرخ صنعت هسته ای. از قضا هر دو چرخ نه تنها روان تر نشدند، بلکه در سنگلاخ فرو رفتند. تا جایی که شاید مردم الان حسرت بازگشت به روزهای قبل از 92 را دارند. جالب است که در چنین وضعیتی، نسخه مقامات دولتی برای رفع مشکلات و گرانی، دعای مردم است. اما آنها به دلیل مشغله های زیاد و پر بودن دست هایشان، مجالی برای حل مشکلات معیشتی مردم ندارند. ظاهرا گره زدن سرنوشت کشور به کدخدایی که «دبّه» کرد، یکی از این مشغله هاست. اما درس های گذشته و وضعیت فعلی ما را بر آن می دارد که درباره ارسال سیگنال های غلط درباره تحولات آمریکا مراقب باشیم. این سیگنال های غلط چه هستند؟
آمریکاییها طی چندین دهه گزینه نظامی در قبال ایران را چندین بار بررسی کردهاند اما هرگز امتحان آن را به نفع خود ندیدهاند. چه در زمان جورج بوش و چه در زمان روسای جمهور قبلی و بعدی. در دوره ترامپ هم که رئیس جمهوری کله شق و پیش بینی ناپذیر محسوب میشود، حتی با سرنگونی پهپاد آمریکا و موشکباران پایگاه عین الاسد، دولت آمریکا جرأت به شروع اقدام نظامی علیه ایران نکرد. بنابراین گمانه جنگ بیش از آنکه نسبتی با واقعیت داشته یا حتی در آمریکا به طور جدی مطرح شود، در داخل کشور توسط گروهی خاص با اهداف انتخاباتی خاص مطرح میشود. دلیل آن هم مشخص است. عدهای به دلیل ضعف عملکرد و نداشتن دستاورد و کارنامه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خوب، به دنبال امنیتی کردن فضا و آوردن سایه کاذب جنگ بر سر کشور هستند تا از این محل ارتزاق سیاسی کنند. کاسبان شبح جنگ، برعکس گفتمان به ظاهر صلح طلب خود، به دنبال هراس افکنی و جمع کردن رأی از محل آن هستند.
صحبت از تشدید فشار حداکثری در صورت پیروزی مجدد ترامپ، در حالی است که صاحبان آن نسبت به کارآمدی آن صراحتا ابراز تردید کرده اند. «رابرت اوبراین»، مشاور امنیت ملی دولت آمریکا در این خصوص می گوید: «یکی از مشکلاتی که ما با ایران و روسیه داریم این است که اکنون آنقدر تحریم علیه این کشورها اعمال کرده ایم که فرصت و امکان بسیار کمی برای انجام هر کار دیگر و اعمال تحریم جدید را داریم.»
«ریچارد نفیو»، یکی از معماران تحریم ایران در دولت باراک اوباما و عضو تیم مذاکره کننده آمریکا در برجام، نیز معتقد است که گزینه های زیادی برای دولت ترامپ در زمینه اعمال تحریم های بیشتر علیه ایران باقی نمانده است. کارشناسان علاوه بر اذعان به خالی تر شدن خشاب تحریمی آمریکا، درباره فرسوده کردن ابزار تحریم توسط آمریکا هشدار دادهاند و معتقدند که مستهلک کردن این اهرم اقتصادی، کارآمدی تحریمها را کمتر میکند یا به مرور زمان از بین میبرد. بنابراین، دادن آدرس غلط در زمینه افق تحریم های آمریکا و فشار حداکثری، دمیدن در این کمپین و گمانه یأس است. این اقدام هم به لحاظ روانی به کمپین فشار حداکثری کمک میکند و به اشتباه سیگنال ترس راهبردی کشور را مخابره می کند که تبعات آن بسیار بیشتر از خود کمپین است.
بایدن در بخشی از یادداشت خود سیاست ترامپ در قبال ایران را به چالش میکشد و مینویسد که «وعده ترامپ برای ممانعت از رفتار تهاجمی تهران در منطقه...حرفهای توخالی بوده است». این نکته نشان میدهد که بایدن معتقد است که فشار فعلی آمریکا بر ایران شعار توخالی است و باید در عمل فشار واقعی بر ایران وارد کرد. به عبارتی او طرفدار فشار هوشمندانهتر بر ایران است.
او در بخشی از یادداشت خود مینویسد: «ما به استفاده از تحریمهای هدفمند علیه ایران در زمینه نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم و برنامهای موشکی ادامه خواهیم داد.»
«آنتونی بلینکن»، مشاور سیاست خارجی بایدن است که گفته میشود در صورت پیروزی نامزد دموکرات، سمت مهمی را در دولت آتی خواهد داشت. او هدف دولت آتی بایدن را ایجاد اجماع به منظور آوردن فشار موثرتر علیه ایران و منزوی کردن تهران میداند. بنابراین، قلب واقعیت و تحریف راهبرد حقیقی بایدن در قبال ایران، تامل برانگیز است.
بلینکن هدف آمریکا از بازگشت به برجام را تبدیل این توافق برای تبدیل به پلتفرمی برای انزوای بیشتر ایران میداند. او اواخر سپتامبر سال جاری در مصاحبه با «سیبیاس نیوز» درباره موضوع ایران و سیاست آتی بایدن در این زمینه میگوید: «اگر جو بایدن رئیس جمهور شود، و اگر ایران به پایبندی به توافق هستهای برگردد، ما هم کار مشابهی خواهیم کرد. اما آنگاه، ما آن را به عنوان پلتفرمی استفاده خواهیم کرد تا با شرکا و متحدانمان تلاش کنیم که آن را تقویت و طولانیتر کنیم. و فکر میکنم این امتیازاتی دارد، که ما را در کنار شرکا و متحدانمان قرار میدهد تا بتوانیم با هم به طور موثرتر علیه سایر فعالیتهای بیثباتکننده ایران فشار وارد کرده و این اطمینان را حاصل کنیم که در خصوص آن فعالیتها، ایران منزوی شود و نه آمریکا.»
«جیک سولیوان»، دستیار فعلی جو بایدن و مشاور امنیت ملی سابق او در دولت اوباما، از جمله افرادی است که به تبیین سیاست خارجی بایدن میپردازد. سولیوان که در جریان مذاکرات برجام نیز حضور داشت درباره سیاست آتی بایدن در قبال ایران میگوید: «جو بایدن با ایران یک توافق پیرو مذاکره خواهد کرد که عملاً امنیت آمریکا و اسرائیل و سایر شرکای منطقهای ما را به پیش برد و ایران را پاسخگو و مسئول بداند.»
سولیوان در جای دیگری نیز گفته است: «ایرانیها باید واقعبینتر باشند. تصور کاهش عمده تحریمها از سوی ایالات متحده بدون دریافت ضمانتهایی از ایران مبنی بر آغاز مذاکره فوری بر سر توافقی متعاقب که در آن دستکم چارچوبهای زمانی توافق بسط داده شده و مسائل مربوط به راستیآزمایی و موشکهای بالیستیک قارهپیما حل شده باشند، غیرعملی است.»
اما نکته مهمتر این است که آمریکا به عنوان طرف متخلف و خارج شده از توافق هسته ای در جایگاهی نیست که برای بازگشت خود شرط تعیین کند. بلکه این ایران و طرف متضرر است که باید درباره امکان و کیفیت بازگشت آمریکا به برجام اظهار نظر کند. «محمد جواد ظریف»، وزیر امور خارجه کشورمان لازمه بازگشت آمریکا به توافق هسته ای را جبران خسارت های وارده به ایران می داند. آقای ظریف چندی پیش در مصاحبه با اسپوتنیک گفت: « بازگشت آمریکا به توافق هستهای اولین اقدامی است که آنها باید انجام دهند. برای این بازگشت، آمریکا باید خساراتی را که به ملت ایران وارد کرده و همچنین اقداماتی را که در جهت تضعیف توافق هستهای انجام داده است جبران کند.»
اظهارات مقامات کشورمان در این زمینه مهم است؛ چرا که هرگونه چراغ سبز به بازگشت آسان و بدون جبران کردن خسارت های قبلی و تنبیههای ضروری، در اصل چراغ سبزی به آنها برای تکرار اقدامات قبلی و بهرهگیری از برجام به عنوان پلتفرم فشار است. اگر تخلف ها و بدعهدی آمریکا مشمول جریمه و هزینه نشود، این کشور به تکرار آن مثل گذشته عادت خواهد کرد. از این رو، طرح بازگشت بدون پیش شرط آمریکا به برجام، از طرفی منحرف کردن اصل بحث بوده و از طرفی دیگر سیگنال مخربی را به طرف مقابل ارسال می کند که ایران آنچنان سادهلوح است که هر پروژهای را میتوان برای آن سوار کرد.
القای گمانه اختلاف راهبردی در کشور در زمینه نحوه مواجهه با آمریکا، محصولی جز ادامه سیاست تحریمی غرب و تبدیل فشار اجتماعی مردم ایران به اهرمی علیه ایران نخواهد داشت. هر دو نتیجه، به وسیله ای برای کاهش انتفاع اقتصادی ایران از هرگونه حالتی خواهد بود. در مجموع، با چنین روندی، کمپ مشتاقان مذاکره در اصل مماس بر کمپین فشار حداکثری قرار میگیرند.
منبع: تسنیم