به گزارش مجله خبری نگار/منیبان: وارد صحنه که میشوم جمعیت زیادی رامی بینم که آن جاحضور دارند عدهای دور جنازه جمع شده و عدهای هم قاتل رامحاصره کرده اند. قاتل که کسی جزشوهر مقتول نیست چنان مظلومانه به جنازه همسرش زل زده که گویی از همه چیز بی اطلاع است تحقیق که میکنم بچههای آنها میگویند: آقای قاضی همه چیز دریک لحظه اتفاق افتاد، مادرم وسط اتاق باچرخ خیاطی ورمی رفت که پدر از در وارد شد وفقط گفت: ناهار حاضر نیست؟ بعد به آشپزخانه رفت چاقو را برداشت و به طرف مادرم آمد تا ما بجنبیم ضربات چاقو بر بدن مادرمان فرودآمد...
از بچهها میخواهم آرامش خود راحفظ کنند، ولی غم مرگ مادر چنان در آنها تاثیرگذاشته که اجازه نمیدهندپدرشان را از محل حادثه به حوزه انتظامی منتقل کنیم. میگویند: «پدرمان همین الان و با دستهای خودمان باید اعدام شود.» با مساعدت بستگان دیگر مقتول، بالاخره فرزندان او را راضی میکنیم که صحنه را ترک کنند و خود به همراه متهم پس از بازدید ازصحنه عازم حوزه میشوم.
وقتی ازمرد میپرسم چرا همسرت را کشتی؟ لحظاتی سکوت میکند وقطرههای اشک از چشمانش سرازیر میشود، پاسخی برای گفتن ندارد.
نگاهی به من میکند و میگوید: راستش آقای قاضی پشیمانم، همسرم راخیلی دوست داشتم، امروز هم نمیدانم چرا این کار را کردم، ولی همسرم مرا به اندازه خودم دوست نداشت.
به او میگویم جوابت منطقی وقانع کننده نیست و واقعا چه جواب منطقی برای فرزندانت داری؟ پاسخ نمیدهد و ازمن میخواهد که هر چه زودتر او را اعدام کنیم...
دو روز بعد همه فرزندان اودر شعبه حاضر میشوند. از آنها سوال میکنم: شکایتی ازپدرتان داریدیاخیر و آیا قصاص او رامی خواهید؟ نگاهی به هم میکنندو گویی هر یک منتظر است تا ببیند دیگری چه میگوید. سکوتشان برایم تعجب آور است. روز حادثه همینها از من میخواستند تا پدر را به دست آنها بسپارم، ولی امروز...؟
دختر ۱۴ ساله متهم سکوت غمباری را که بین آنها حاکم است میشکند:
«راستی آقای قاضی بابام را میکشید؟»
به اوپاسخ میدهم که ما مجری قانون هستیم حق قصاص متعلق به شماست. صدای دختر دیگر همه نگاهها رابه سوی اوجلب میکند:
«خوب آقای قاضی اگر بابا را بکشید آن وقت چه کسی از داداش کوچولویمان نگهداری میکند؟»
با شنیدن این جمله بقیه فرزندان مقتول شروع به گریه میکنند.
«نه آقای قاضی درسته که بابا، مامان را کشت، ولی ما او را نمیکشیم، ما او را بخشیدیم...»
فرزندان باعاطفه، پدر بی عاطفه خود را بخشیدند، ولی آیا این پدر برای فرزندان خود که ازاین پس سایه مادر بالای سرشان نیست، پاسخ مناسبی خواهد داشت؟