به گزارش مجله خبری نگار،پورتو پرنس، پایتخت هائیتی، در چنگال موج بیسابقهای از خشونتهای گروهی است. طبق گزارش سازمان ملل متحد، تنها در شش ماه اول سال ۲۰۲۲ تقریباً ۱،۰۰۰ نفر در آنجا به قتل رسیده اند و تا ماه اکتبر بیش از ۱،۰۰۰ آدم ربایی مرتبط با جنایات سازمان یافته وجود داشته است. اکنون حدود ۷۰ درصد از کل شهر برای پلیس منطقه ممنوعه است.
فقیرترین کشور آمریکای لاتین که پس از ویرانیهای زلزله عظیم در سال ۲۰۱۰، در حال تلاش برای بهبودی بود، پس از ترور رئیس جمهور این کشور، جوونل موئیز، در سال گذشته وارد این موج تازه خونریزی و هرج و مرج شد.
علیرغم اعتراضات مکرر شهروندان به خشونت در حالی که بیش از یک سوم جمعیت ۱۱.۵ میلیونی کشور با گرسنگی شدید مواجه هستند، خلافکارهای مسلح ورود و خروج از پایتخت را کنترل میکنند. حتی مجلس و دادگاه اصلی نیز در چنگ باندهای جنایتکار محصور شده است. زبالههای متعفن در خیابانها تا زانو انباشته شده و وبا پس از سه سال غیبت بازگشته است.
رهبران باندها، مردانی مانند افسر پلیس سابق جیمی چریزیر، ملقب به «باربیکیو» هستند. به این دلیل به او «باربیکیو» میگویند که ادعا میکند ترجیح میدهد دشمنانش را بسوزاند.
در ماه اکتبر، هائیتی از سازمان ملل برای مداخله خارجی التماس کرد، اما هیچ کشوری هنوز نمیخواهد در چنین موقعیت خطرناکی مداخله کند.
راشل سگوین، هماهنگ کننده پزشکی سازمان خیریه پزشکان بدون مرز، گفت: «در مقطعی از سال جاری، اتاق اورژانس ما مجبور شد حدود ۸۰ مورد زخم گلوله را در ۷۲ ساعت درمان کند.»
یک دختر ۱۶ ساله گفته است که توسط سه مرد مورد تجاوز گروهی قرار گرفت و آن اوباش پدر و برادرش را از خانهشان بیرون کردند و آنها را به قتل رساندند.
آنه، که هنوز از مصیبت وارده متزلزل بود، گفت که این حمله در ۲۸ نوامبر در حین قتل عام در شهرک حلبی نشین او در نزدیکی پورتو پرنس رخ داده است و گروههایی از مردان به خانهها یورش بردند و کسانی را که در آن پنهان شده بودند مورد تجاوز قرار داده و به قتل رساندند.
او پس از این یورش دیگر برادر یا پدرش را ندیده است و تصور میکند، مانند بسیاری از مردان دیگر شهر، آنها را احتمالاً با لاستیک شعله ور دور گردنشان که به آن گردنبند میگویند، به قتل رسانده اند.
آنه ادامه داد: «آنها خواهر کوچکم را جلوی درب ورودی انداختند، او تکان نخورد. سپس دختر عموی ۱۷ ساله ام را که از من بزرگتر بود، بردند و روی تخت انداختند و جلوی چشمم به او تجاوز کردند. یکی از افرادی که با پدرم رفته بود برگشت و روی دخترعمو و خواهرم بنزین ریخت و خانه را آتش زد.»
آنه چیز زیادی از آن مردان به یاد نمیآورد، به غیر از این که صورتشان را با روسری یا ماسک پوشانده بودند و برخی از آنها دستکش به دست داشتند.
او میگوید: «در حالی که در خیابان دراز کشیده بودم و کتک میخوردم، مردی درشت اندام با چشمهای قرمز از راه رسید و راهزنان مرا روی زمین ول کردند تا به دنبال او بروند.»
آن مرد بدبخت هر که بود، مطمئناً جان آنه را نجات داد.
این دختر بیچاره به طریقی خود را به جاده اصلی رساند و سپس به آدرس تنها بزرگسالی که در خارج از جامعه خود میشناخت، مشتری آرایشگری دختر عموی مقتولش در شهر مجاور رفت. از آن زمان، آنه با این زن زندگی میکند و به عنوان خدمتکار خانه بدون مزد کار میکند.
او از ننگی که هنوز به قربانیان تجاوز جنسی در بسیاری از مناطق هائیتی قائل میشوند میترسد: «من در مورد تجربهام با دیگران صحبت نمیکنم، میترسم. اگر مردم بدانند چه بر سر من آمده است، ممکن است دیگر نخواهند مرا ببینند، ممکن است دیگر مرا دوست نداشته باشند.»
آینده او به اندازه خود هائیتی مبهم است.
منبع:روزیاتو