به گزارش مجله خبری نگار،براساس دادههای SyriaWeekly از زمان سقوط اسد در ۱۴۶ روز پیش، اسرائیل ۷۹۴ حمله هوایی/ توپخانهای به سوریه داشته است.
همچنین، ۲۳۱ بار حمله و یورش زمینی به مناطق جنوبی و غربی سوریه داشته است. از سوی دیگر، از سال ۱۹۷۴، اسرائیل فراتر از بلندیهای جولان رفته و مناطق گسترده تری از خاک سوریه به وسعت ۵۰۰ کیلومتر مربع را اشغال کرده است.
همچنین بنا بر گزارشها، در حملات هوایی اسرائیل در ماههای اخیر، تقریبا اکثر پایگاههای هوایی و سایتهای نظامی سوریه - از جمله پایگاههای هوایی حما و تیاس (T۴) - و همچنین زیرساختهای نظامی در این کشور نابود شدهاند.
این رژیم به حملات علیه زیرساختهای نظامی خود را محدود نکرده و روز جمعه در اقدامی کم سابقه، نزدیکی کاخ ریاستجمهوری سوریه نیز مورد اصابت موشکهای اسرائیلی قرار گرفت.
در همین رابطه، بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل و یسرائیل کاتس وزیر جنگ این رژیم، اعلام کرده بودند که ارتش اسرائیل طی یک حمله هوایی هدفی را در نزدیکی کاخ ریاستجمهوری سوریه در دمشق هدف قرار داده است.
در بیانیه مشترک نتانیاهو و کاتس آمده است که «این حمله پیامی روشن به نظام سوریه دارد» و تأکید شده است که «اسرائیل اجازه عقبنشینی نیروها از جنوب دمشق را نخواهد داد». استراتژی اسرائیل؛ عقیم سازی کشورهای پیرامون آنچه گفته شد، بخشی از استراتژی امنیتی-نظامی اسرائیل در محیط پیرامونیاش است که من آن را «دولتهای عقیم» (spineless government) یا «دولتهای بیدندان» (toothless government) نامگذاری میکنم.
این استراتژی را اسرائیل پس از جنگ ۱۹۷۳ یوم کیپور دنبال کرد و منجر به عقیم شدن ارتشهای ملی در لبنان، مصر و اردن شد.
با این تفاوت که در لبنان، نیرویی جدید به نام مقاومت اسلامی حزب الله شکل گرفت و مانع از عقیم شدن کامل لبنان در برابر تهاجم و اشغال این رژیم شد.
سوریه خاندان اسد نیز با تعریف خود در چارچوب محور مقاومت و با قرار گرفتن زیر پوشش این محور، مانع از عقیم سازی کامل ارتش این کشور در برابر اسرائیل شد.
سقوط اسد این فرصت را برای اسرائیل ایجاد کرد تا بار دیگر استراتژی دولتهای بی دندان و عقیم در محیط پیرامونی خود را بازیابی کند. ویژگی دولتهای عقیم و بی دندان دولتهای عقیم چه ویژگی و مشخصهای دارند؟
در واقع، اسرائیل از استراتژی دولتهای عقیم و بی دندان چه اهدافی را دنبال میکند؟
۱ - تبدیل ارتش ملی با پلیس ملی: مهمترین هدف پیگیری این استراتژی، تبدیل ارتشهای ملی دارای قدرت و تجهیزات راهبردی به پلیسی ملی است.
در واقع، ارتشهای کشورهای محیط پیرامونی اسرائیل باید آنقدر بی قدرت، فاقد اعتماد به نفس و بدون زیرساخت و تجهیزات راهبردی باشند تا از هرگونه اندیشیدن به مقابله با اسرائیل خودداری و صرفا به نیرویی برای کنترل اوضاع و مسائل داخلی کشورهای خود تبدیل شوند (مانند ارتشهای لبنان و اردن و حتی مصر).
۲ - ضعف پایدار سیاسی و دیپلماتیک: ویژگی دیگر این دولتها، ضعف شدید سیاسی و دیپلماتیک در صحنههای بینالمللی است که به آنها اجازه مقابله با تجاوز و اشغال از مجاری نهادها و سازمانهای بین المللی را نمیدهد یا قدرت چانه زنی با دولتها و قدرتهای منطقهای و بین المللی برای فشار بر متجاوز را ندارند.
۳ - ناپایداری و فقدان اقتدار داخلی: دولتی که ارتش قدرتمند نداشته باشد، به صورت مداوم مورد تهاجم خارجی باشد و نتواند اعمال حاکمیت در درون و بیرون مرزهای خود داشته باشد، ناپایدار و فاقد اعتبار و اقتدار داخلی خواهد بود و بیش از آنکه برای مقابله با تجاوز خارجی آماده شود، برای حفظ بقا و موجودیت داخلی، خود را تجهیز میکند.
به طور کلی، دولتهای عقیم مورد نظر اسرائیل، باید از فقدان ارتش واقعی و مجهز ملی، ضعف پایدار سیاسی و دیپلماتیک در صحنه بین المللی، تزلزل مرزهای ملی، شکنندگی اقتدار و مشروعیت داخلی، شکاف بین دولت و ملت، وابستگی شدید به یک یا چند قدرت خارجی برای بقا، تهاجم مداوم خارجی و فقدان اعتماد به نفس رنج ببرند.
آنچه در این ۵ ماه اسرائیل در سوریه دنبال کرده است، چیزی جز تلاش برای عقیم سازی و بی دندان کردن دولت مستقر و نیمبند فعلی سوریه نیست. همان راهبردی که در اردن، مصر و لبنان پیاده شد و اسراییل همواره از هر فرصتی برای احیا و بازیابی این استراتژی در این کشورهای محیط پیرامونی خود استفاده کرده است.
** کارشناس منازعات و امور بینالملل