به گزارش مجله خبری نگار، براندازان این روزها چه میکنند و در میان اخبار سیاسی جهان که ایران صدرنشینی زیادی دارد، آنها که سال ۱۴۰۱ را آخرین سال نظام جمهوری اسلامی میدانستند، چه نقشی دارند؟ در ایران کمتر از براندازان صحبت میشود، آنها بدون آشوبهای خیابانی، نمود و بروز بسیار کمرنگی دارند و در میان خبرها گم میشوند. در خارج از ایران هم، کمکهای آمریکا به آنها قطع شده، چون نتوانستند پروژه تغییر نظام در ایران را به خوبی پیش ببرند و رئیسجمهور جدید آمریکا هم ترجیح داده هزینههای اضافی دولت را قطع کند. در فضای بینالملل هم گفتوگوهای ایران و آمریکا که نشانهای از اراده طرفین برای حل مشکلات از مسیر دیپلماسی است، در حال پیگیری است و به نظر میرسد نقش چندانی به این سیاهیلشکرها سپرده نشده است. این گزارش نگاهی به برخی تحرکات و وضعیت ظاهری براندازان در روزهای اخیر دارد. به نظر میرسد براندازی که در وهم اپوزیسیون ایرانی فقط چند ماه تا تحقق در واقعیت فاصله داشت، حالا دیگر در رویاهایشان هم چندان پررنگ نیست و آنها در برزخ امتداد جمهوری اسلامی و قطع کمکهای مالی و جنگ و دعوای درونگروهی، دنبال زندگی آوارهگونه خود هستند و البته این روزها حواشی بامزهای گریبانگیر آنهاست.
تجمع سلطنتطلبان ایرانی در واشنگتندیسی چندان برایشان رضایتبخش نبوده است. انتظار داشتند آدمهای بیشتری بیایند و نیامدند و کیفیت و کمیت تجمعی که قرار بوده نمایش وحدت و مانور قدرت حامیان پهلوی باشد، خود دلیل اختلاف و نمایش ضعف براندازان شده است.
از روزهای قبل تجمع، فعالان مجازی سلطنتطلب تبلیغات گستردهای را برای آن شروع کردند. منوتو و ایندیپندنت فارسی هم که از رسانههای سلطنتطلب محسوب میشوند، با آنها همراهی کردند. اتوبوسهایی هم از بخشهایی در کانادا و آمریکا به شکل رایگان برای انتقال افراد به محل تجمع گذاشته شده بود. با این حال جمعیت حاضر برای خود برگزارکنندگان هم چنگی به دل نمیزد و باعث گلایه و ناامیدی آنان شد.
شهرام ماکویی، مشاور رضا پهلوی که از متولیان برگزاری این تجمع بود، از عدم استقبال ایرانیان مقیم کانادا و آمریکا از این تجمع خشمگین شده و در توییتی نوشته: «به نظر من شرمآور است که ایرانیانِ مریلند، ویرجینیا و واشنگتندیسی، آن هم در روز یکشنبه که [در آمریکا و اروپا]تعطیل است، از این تجمع استقبال نکردند؛ این یک ننگ بزرگ و شرم بزرگ است.» جالب این بود که شهرام ماکویی در توییتهای روزانهای که برای تبلیغ این تجمع میزد، شعار بامزهای برای این تجمع انتخاب کرده و آن را «آخرین نبرد» برای حمایت از رضا پهلوی مینامید. اما درنهایت این آخرین نبرد کذایی هم همچون کمپین امضا برای شاهزاده خیالی و یا سخنرانی او در همایشها و اجلاسهای مهم جهانی به شکست منجر شد.
واکنش شهرام همایون مجری حامی پهلوی هم به بعد دیگری از این شکست خیابانی پرداخت و کیفیت برگزاری آن را زیر سؤال برد. او این تجمع را «تجمع شکست» نامید، اما نکتهای غیر از تعداد شرکتکنندگان هم داشت. سلطنتطلبان در این تجمع پرچم بزرگ شیر و خورشید را کف زمین انداخته و دور آن جمع شده بودند و در کنار پرچم شیر و خورشید در دستان خود پرچم رژیم صهیونیستی را نیز در دست داشتند که همین همجواری پهلوی و صهیونیسم برای رسوایی این جماعت کفایت میکرد. اما علاوه بر آن، شهرام همایون با عصبانیت و خشم، آنها را به خاطر زمین انداختن پرچم شیر و خورشید «ابله» نامید: «باور کنید که گریه کردم! پرچم شیر و خورشید را بر زمین انداختند. اگر جمهوری اسلامی، ۱۰ میلیون دلار خرج میکرد، نمیتوانست چنین صحنهای درست کند. اهمیت پرچم، در ایستادگی آن است! به زمین انداختن پرچم، به معنی قبول شکست است؛ یعنی شکست را پذیرفتهاید. چهطور این را نفهمیدید؟ کودک پنجساله هم این را میفهمد.»
در سویی دیگر، انتشار ویدئوی تفریح مصی علینژاد در یک هتل لوکس ساحلی، باعث شد تا فریبا داودیمهاجر، چهره سیاسی حامی پهلوی توییتی تفصیلی علیه او و شبهات پیرامون وضعیت مالی او بزند.
او نوشته: «از طبقه هزارم چنین هتلی میخواهد حق زنان سرپرست خانوار، زنان کارگر، زنانی قربانی خشونت را بگیرد. من مخالف حداکثر شادی و نشاط و پول و تفریح نیستم که موافق هم هستم ولی من در آمریکا زندگی میکنم و میدانم با حقوق روزنامهنگاری، با حقوقهای حتی سالی صد هزار دلار نمیشود به چنین هتلهایی رفت، در چنین هتلهایی غذا خورد و زندگی کرد.» او به تفصیل در مورد هزینههای گران زندگی در آمریکا نوشته و تأکید کرده: «اینها را نوشتم که بدانید مسیح خانم علینژاد که اینچنین زندگی میکند و میتواند مرتب چهچه بزند چه درآمدی باید داشته باشد که اینچنین زندگی میکند.»، اما بامزه آن است که او در انتهای مطلب خود از هشتگ شاهنشاه رضا پهلوی استفاده کرده که باعث شده در بخش کامنتها به او تذکر دهند که مگر رضا پهلوی مدل دیگری زندگی میکند؟
واقعیت آن است که اپوزیسیون خارجنشین، از پهلوی تا سایرین، درک چندانی از زندگی سایر ایرانیان مهاجر و مقیم کشورهای دیگر ندارد، اما میخواهد لیدر آنان باشد! فعالان اپوزیسیون با هزینههای گزاف دولتهای مخالف ایران و پهلویها با دزدی از جیب مردم ایران برای خود زندگی لاکچری درست کردهاند و در عین حال خود را منادی حق مردم هم جا میزنند!
در سویی دیگر، پرویز ثابتی، رئیس اداره سوم ساواک در آمریکا با شکایت برخی زندانیان زمان پهلوی در آستانه محاکمه قرار گرفته است. او از سوی برخی افرادی که در دوران حکومت پهلوی زندانی و شکنجه شدهاند، مورد شکایت قرار گرفته و قرار است به زودی محاکمه شود.
پرویز ثابتی هم یک لایحه دفاعیه نوشته و تقدیم دادگاه کرده و گفته: «زمانی که در ساواک بودم، از سوی شاه مأموریت یافتم تا اخبار و حوادث مختلف داخلی و بینالمللی، ازجمله حملات تروریستی در خاک ایران، دستگیری اعضای مجاهدین خلق و فدائیان خلق (گروههای مارکسیستی خشونتطلب) و توطئهای به رهبری عراق علیه ایران را به اطلاع مطبوعات و مردم برسانم... به دلیل مسئولیتی که به عنوان نماینده و سخنگوی دولت داشتم، مورد بدگویی این گروههای اسلامگرا و مارکسیست قرار گرفتم.» و جالب اینکه ارتباط با سلطنتطلبان را هم انکار کرده است! این در حالی است که او در تجمعات ۱۴۰۱ سلطنتطلبان در آمریکا حضور یافت و مورد استقبال آنها قرار گرفت و شبکه منوتو هم برای آنکه او را تحسین کند، مستندی پیرامون او پخش کرد. اما در عمل این مستند تبدیل به بهانهای برای بازخوانی جنایات ثابتی و نقش او در ساواک و شکنجه مردم ایران شد و درنهایت هم پای او را به دادگاه باز کرد.
وضعیت براندازان همیشه همین بوده است؛ یک زندگی مبتذل و کنشهای سیاسی وابسته به سرویس اطلاعاتی و بدون گفتمان و فکر و... همین روال همیشه آنها را رو به زوال میبرد، گرچه در برهههایی با تبدیل شدن به ابزار دشمنی غرب با ایران، سیاهیلشکر آشوبهای خیابانی آنان شده باشند و فکر کنند قدرتی یافته و ایران را ضعیف کردهاند.
منبع: فرهیختگان