به گزارش مجله خبری نگار، خبر درگذشت «تری ونبلز» از این جهت باورکردنی نبود که گمان نمیکردیم ۸۰ سالش شده باشد. برای بسیاری از ما هنوز آن مرد فربه با موهای پرپشت و صورت گلانداخته بود که روی نیمکت استرالیا مینشست. او قبل از اینکه سرمربی استرالیا شود سکاندار بارسلونا و تیم ملی انگلیس هم بود، بعد از استرالیا هم در کریستال پالاس و لیدز مربیگری کرد، حتی ۲۰۰۶ دستیار سرمربی تیم ملی انگلیس هم شد، ولی ما هنوز آن قاب قدیمی را در ذهن داشتیم، ونبلز و ۸۰ سالگی؟! روحش در آرامش، جایی در خاطرات خوب فوتبالی ما دارد. از ۸ آذر ۱۳۷۶ تا امروز راه درازی آمدهایم. کودکی که آن روز به دنیا آمد امروز شمع ۲۶ سالگیاش را هم فوت کرده، اما برای نسل ما همین دیروز بود، همین یک دقیقه پیش بود که ما به خیابان ریختیم، بزرگترین جشن خیابانی را در آغوش هم گرفتیم، هیچ کس غریبه نبود، ما یک ملت بودیم که با تمام قلبمان داشتیم شادمانی میکردیم.
احمدرضا عابدزاده، محمد خاکپور، نعیم سعداوی، افشین پیروانی، مهدی پاشازاده، حمید استیلی، کریم باقری، مهدی مهدویکیا، رضا شاهرودی، خداداد عزیزی، علی دایی، ابراهیم تهامی، علیرضا منصوریان و علیاکبر استاداسدی در آن بازی برای ما به زمین رفتند. اما حتی آنها که روی نیمکت نشستند، حتی جواد خیابانی که آن بازی را جاودانه گزارش کرد هم برای ایران بازی کردند، همه آن روز یک تن شدیم، حتی والدیر ویرا با آن سیگار لای انگشتانش ایرانی شد.
اما ۲۶ سال بعد از آن روز بازیکنان استرالیا که الان مثل ستارههای ما مو سفید کردهاند کجا هستند؟ این یادداشت مروری است بر روزگار فعلی ۱۱ بازیکنی که آن روز باشکوه به خاطره مشترک ایرانیان تبدبل شدند!
مارک بوسنیچ: صحنه ولو شدن او بعد از گلی که خداداد عزیزی به ثمر رساند، بدون شک یکی از شیرینترین لحظات زندگی ورزشی هر ایرانی است. دروازهبانی خوش چهره، آرام و باوقار که در یک برهه شاگرد الکس فرگوسن در منچستریونایتد شد، برای چلسی هم بازی کرد، هرچند اندک. اما همین آمار نشان میدهد تیم ما مقابل چه بازیکنانی ایستاد و درخشید. او حالا یک مفسر تلویزیونی است، در شبکههای مختلف فوتبال تحلیل میکند و احتمالاً در ۵۱ سالگی حتی دوست ندارد آن دیدار در کریکت گراند را حتی از ذهن بگذراند!
کرگ مور: مدافعی که برای رنجرز، کریستال پالاس، بوریسیا مونشنگلادباخ و ... بازی کرد در جام جهانی ۲۰۰۶ به کرواسی گل زد. او بعد از بازنشستگی تلاش کرد به عنوان یک مربی در فوتبال فعالیت کند. کرگ مور مدرک لیسانس مالی را از دانشگاه نبراسکا-لینکلن و مدرک کارشناسی ارشد را در مدیریت بازرگانی گرفت و همینطور در رشته مدیریت بازرگانی مدرک لیسانس دریافت کرد. مور در دانشگاههای آمریکا مربیگری تیمهای فوتبال را انجام میدهد و بیشتر به عنوان یک مدیر- مربی دانشگاهی شناخته میشود.
استیو هوارت: مثل باقی لشکر استرالیا در آن عصر در لیگ جزیره بازی میکرد. برای چارلتون، برای کریستال پالاس؛ یک مدافع سختگیر و قد بلند. او بعد از بازنشستگی در سال ۲۰۰۳ به سمت کار مورد علاقهاش یعنی تأسیس یک باشگاه فوتبال رفت و وسترن یونایتد را در استرالیا راه انداخت. استیو به عنوان مدیرعامل این سالها وقت زیادی را صرف توسعه استادیوم خصوصی این تیم در حومه غربی ملبورن کرده و معتقد است با شاگردانش در حال ساختن یک رؤیاست.
الکس توبین: از معدود بازیکنانی که آن روزها در استرالیا بازی میکرد. یکی از باسابقهترین بازیکنان این کشور که نزدیک به ۱۰۰ بار پیراهن کانگوروها را پوشید. او این روزها در سیدنی زندگی میکند و در پنج سال گذشته مدیر فنی تیم فوتبال نیوساوت ولز بوده است.
استن لازاریدیس: وینگر چپ خلاقی که در آن عصر پاییزی حسابی آزارمان داد و پایهگذار گل دوم استرالیا شد، برای وستهام بازی میکرد و سال ۲۰۰۶ از تیم ملی خداحافظی کرد. او این روزها به عنوان یک تاجر در چند شرکت کار میکند و میگوید به هیچ وجه قصد سرمایهگذاری در فوتبال را ندارد. در توئیتر کمی فعال و البته معتقد است به عنوان یکی از اولین بازیکنان استرالیایی که به خارج از کشور رفت راه را برای بقیه باز کرده است.
کرگ فاستر: ۵۴ ساله، مدافعی که برای پورتثموث و کریستال پالاس بازی کرد، سال ۲۰۰۰ از تیم ملی رفت و حالا در رسانهها فعال است. فاستر در اقتصاد فوتبال فوق لیسانس گرفت و همینطور در رشته حقوق مدرک لیسانس دریافت کرد. مدتی مدیر اجرایی و مدیر تجاری تیمهای فوتبال شد، اما شاید بتوان او را خاصترین چهره این تیم عنوان کرد. لازاریدیس این روزها بخش زیادی از زندگیاش را صرف پناهندگان کرده است، از پیگیری حقوق بومیان تا نگرانی برای محیطزیست و تغییرات اقلیمی...
رابی اسلیتر: او را ببینید بعید است بشناسید؛ موهای ریخته، اضافه وزن، کت و شلوار رسمی. به عنوان کارشناس در برنامههای تلویزیونی ظاهر میشود. او بعد از پایان دوران فوتبال زندگینامهاش را در کتابی با عنوان «راه سخت» نوشت. در یک برنامه تلویزیونی هم با هری کیول درگیر شد و حسابی از خجالت هم درآمدند!
ند زلیچ: وقتی مقابل ما بازی میکرد عضو تیم مونیخ ۱۸۶۰ بود؛ بازیکنی که در نوع خودش یک مارکوپولو بود، در استرالیا، آلمان، انگلیس، فرانسه، ژاپن، اتریش، هلند و حتی گرجستان هم بازی کرد. زلیچ بیشتر در آلمان ساکن است، گاهی در تلویزیون به عنوان کارشناس ظاهر میشود، زمانی وبلاگی داشت و درباره فوتبال و استعدادهایش مینوشت و گاهی برای دورتموند باشگاهی که زمانی برای آن بازی میکرد استعدادیابی میکند.
آئورلیو ویدمار: مثل یک شاهماهی مهارناشدنی بود. بازیکنی که وقتی روبهروی مدافعان ایران قرار گرفت هم برای استاندارد لیژ بازی کرده بود، هم فاینورد تنریف. داشتن کولهباری از تجربه به او میآمد! بعد از بازنشستگی در باشگاه آدلاید یونایتد مربی شد، مربیگری در تیمهای ملی زیر ۲۰ و ۲۳ سال استرالیا را تجربه کرد، در تیم ملی دستیار شد و بعد به سنگاپور و اندونزی رفت و آنجا روی نیمکت نشست و در حال حاضر سرمربی ملبورن سیتی است. ویدمار ترسناک بود!
مارک ویدوکا: مهاجم بلندبالای استرالیا را بعدها در لیگ برتر زیاد دیدیم، به ویژه در لباس لیدز یونایتد. او بعد از پایان دوران حرفهای به زاگرب برگشت، جایی که ریشههایش آنجاست. او با لوکا موردیچ هم نسبت خانوادگی دارد. ویدوکا در زاگرب کافیشاپی به نام Non Plus Ultra باز کرد و گاهی همراه پسرش که در حوزه موسیقی فعالیت دارد، گیتار مینوازد!
هری کیول: ستاره رفت و برگشت استرالیا که به ما گل زد، با آن و موهای بور و شوق جوانی خطرناکترین مهره هجومی تیم بود. برای لیدز بازی میکرد، بعدها در لیورپول هم درخشید، به گالاتاسرای ترکیه رفت، در الغرافه توپ زد و در ملبورن هرت کفشهایش را آویزان کرد. او بعد از خداحافظی مربیگری زیر ۲۳ سال واتفورد را عهدهدار شد، در چند تیم گمنام دیگر هم روی نیمکت نشست و در سلتیک هم دستیار شد. کیول برای استرالیا در جامهای جهانی ۲۰۰۶ و ۲۰۱۰ بازی کرد تا آن حسرت تاریخی خیلی روی دلش نماند.
***
برای ستارگان ایران در آن دیدار آرزوی سلامتی میکنیم و روح درگذشتگانی، چون مهرداد میناوند عزیز که در آن سفر با تیم ملی بود و علی اصغر مانوسیفر سرپرست تیم هم در آرامش ابدی. به امید تکرار روزهایی، چون ۸ آذر که دوباره با شادمانی خیابانها را فتح کنیم...