کد مطلب: ۲۲۰۹۸۵
۰۳ آذر ۱۴۰۰ - ۱۹:۲۷
فکر نان باش که خربزه آب است!
داستان ضرب المثل فکر نان باش که خربزه آب است.

به گزارش مجله خبری نگار،در روزگاران قدیم دو دوست بودند که کارشان خشتمالی بود. از صبح تا شب برای دیگران خشت درست می‌کردند و اجرت بخور و نمیری می‌گرفتند. آن‌ها هر روز مقدار زیادی خاک را با آب مخلوط می‌کردند تا گل درست کنند، بعد به کمک قالبی چوبی، از گل آماده شده خشت می‌زدند.

یک روز ظهر که هر دو خیلی خسته و گرسنه بودند، یکی از آن‌ها گفت: " هرچه کار می‌کنیم، باز هم به جایی نمی‌رسیم. حتی آن قدر پول نداریم که غذایی بخریم و بخوریم. پولمان فقط به خریدن نان می‌رسد. بهتر است تو بروی کمی نان بخری و بیاوری و من هم کمی بیشتر کار کنم تا چند تا خشت بیشتر بزنم. " دوستش با پولی که داشتند، رفت تا نان بخرد. به بازار که رسید، دید یکجا کباب می‌فروشند و یکجا آش، دلش از دیدن غذا‌های گوناگون ضعف رفت. اما چه می‌توانست بکند، پولش بسیار کم بود. به سختی توانست جلوی خودش را بگیرد و به طرف کباب و آش و غذا‌های متنوع دیگر نرود.

وقتی که به سوی نانوایی می‌رفت، از جلوی یک میوه فروشی گذشت. میوه فروش چه خربزه‌هایی داشت! مدت‌ها بود که خربزه نخورده بود. دیگر حتی قدرت آن را نداشت که قدم از قدم بردارد. با خود گفت: کاش کمی بیشتر پول داشتیم و امروز ناهار نان و خربزه می‌خوردیم. حیف که نداریم. تصمیم گرفت از خربزه چشم پوشی کند و به طرف نانوایی برود. اما نتوانست. این بار با خود گفت: اصلا ً چه طور است به جای نان، خربزه بخرم. خربزه هم بد نیست، آدم را سیر می‌کند. با این فکر، هرچه پول داشت، به میوه فروش داد و خربزه‌ای خرید و به محل کار، برگشت.

ضرب المثل فکر نان باش که خربزه آب است!

در راه در این فکر بود که آیا دوستش از او تشکر خواهد کرد؟ فکر می‌کرد کار مهمی کرده که توانسته به جای نان، خربزه بخرد. وقتی به دوستش رسید، او هنوز مشغول کار بود. عرق از سر و صورتش می‌ریخت و از حالش معلوم بود که خیلی گرسنه است. او درحالی که خربزه را پشت خودش پنهان کرده بود، به دوستش گفت: " اگر گفتی چی خریده ام؟ 

دوستش گفت: " نان را بیاور بخوریم که خیلی گرسنه ام. مگر با پولی که داشتیم، چیزی جز نان هم می‌توانستی بخری؟ زود باش. تا من دستهایم را بشویم، سفره را باز کن".
مرد وقتی این حرف‌ها را شنید، کمی نگران شد و با خود گفت: " نکند خربزه سیرمان نکند. " دوستش که برگشت، دید که او زانوی غم بغل گرفته و به جای نان، خربزه‌ای درکنار اوست.

ضرب المثل فکر نان باش که خربزه آب است!

در همان نگاه اول همه چیز را فهمید. جلوی عصبانیت خودش را گرفت و گفت: " پس خربزه دلت را برد؟ حتما ً انتظار داری با خوردن خربزه بتوانیم تا شب گل لگد کنیم و خشت بزنیم، نه جان من، نان قوت دیگری دارد. خربزه هر چقدر هم شیرین باشد، فقط آب است".

آن روز دو دوست خشتمال به جای ناهار، خربزه خوردند و تا عصر با قار و قور شکم و گرسنگی به کارشان ادامه دادند.
از آن پس، هر وقت بخواهند از اهمیت چیزی و درمقابل، بی اهمیت بودن چیز دیگری حرف بزنند، می‌گویند: " فکر نان کن که خربزه آب است".

برچسب ها: ضرب المثل
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر