کد مطلب: ۲۰۶۱۴۲
۲۲ مهر ۱۴۰۰ - ۰۲:۱۵
احمد اکبرپور با بیان این‌که هیچانه‌ها جریان مقابل تعقل‌گرایی هستند می‌گوید: پیام هیچانه‌ها نگاه شوخ و شنگ به دنیا با تمام محدویت‌هایش است و فکر می‌کنم این پیام خوبی است.

به گزارش مجله خبری نگار، این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان  درباره اهمیت و کاردکرد هیچانه‌ها در ادبیات اظهار کرد: ما نمونه‌های زیادی از هیچانه‌ها نداریم؛ این‌که تعداد زیادی هیچانه داشته باشیم که جریانی ایجاد کرده باشند، نداریم. مواردی که برای مثال زدن هستند، خیلی خیلی محدودند؛ مثلا «اتل متل توتوله» و سه‌چهارتای دیگر. بعد‌ها در ادبیات ما در حدود ۲۰۰-۳۰۰ سال اخیر، احمداسرا‌ها را داریم. احمداسرا مانند هیچانه‌سرایی بوده؛ البته جریانی است آگاهانه‌تر و افرادی آمده و آن‌ها را شکل دادند، اما باز خیلی خیلی نقش کمرنگی از خود باقی گذاشته‌اند. یا من حداقل منابع زیادی نمی‌شناسم که بتواند درباره احمداسرا‌ها به ما بگوید، مگر در تاریخ ادبیات که نمونه‌های جزئی داریم. چون اسم خودم احمد بوده دوست داشتم این منابع را داشته باشم و بدانم این احمداسرا‌ها چه کسانی بودند و احمد اول چه آدم خل و چل و باحالی بوده است (به شوخی).

او سپس گفت: با وجود تعداد اندک هیچانه‌های باقی‌مانده، هیچانه یک چیز جالب و عجیب و غریب است. دقیقا مقابل تعقل‌گرایی است، انگار جا‌هایی انسان خسته شده و خواسته سمت این مهمل‌گویی برود و هوشمندی خود را از طریق بی‌معنا کردن جملات پیش ببرد؛ در جهانی که می‌تواند پر از محدودیت و مسائل منطقی باشد. آن‌جاست که نیچه می‌گوید «ما هنر را داریم که از فرط واقعیت خفه نشویم.» به نظر می‌رسد هیچانه هنری است که خودمان در مقابل قوانین دست‌وپاگیر، مرگ، درد و چیز‌های دیگر خلق کرده‌ایم. از این زاویه برایم هیچانه‌ها جذاب و جالب بود که هیچانه چیست؟ خودم دنبال پاسخ به این سوال هستم.

اکبرپور در ادامه خاطرنشان کرد: هیچانه مقابل پوچ‌گرایی است؛ زمانی در شرایط تعقل به پوچ‌گرایی برسید، یک نفر می‌آید و می‌گوید هنوز راه‌هایی وجود دارد. «گمان مبر که به پایان رسید کار مغان/ هزار باده ناخورده در رگ تاک است»؛ راه دیگری هست که بشود به زندگی نگاه کرد. آقای رحماندوست و دوستان دیگر هم سعی کردند هیچانه‌های جدید بسرایند، اما هیچ‌گاه جریان نشد. به شدت طرفدار هیچانه‌ها هستم و به نظرم باید حتی در داستان کودک و داستان نوجوان هم بیاید و سرودن این هیچانه‌ها هم هوشمندی زیادی می‌خواهد.

او درباره این‌که چرا هیچانه‌ها به جریان ادبی تبدیل نشده‌اند و کمتر سراغ آن‌ها می‌روند، گفت: فکر می‌کنم ادبیات به ویژه ادبیات کودک و نوجوان نتوانسته خود را از زیر یوغ آموزش و تربیت بیرون بکشد، جریان آموزش و تربیت جریان قدرتمندی در ادبیات است هرچند در این سال‌ها قدرتش کمتر شده، اما هچنان قوی است و کسانی که داستان و شعر کودک را برمی‌دارند، فکر می‌کنند باید پیامی در آن باشد مثلا احترام به بزرگ‌تر‌ها و بهداشت. حیطه پیام را در ادبیات بسیار تنگ و ترش گرفتند در حالی که از دید من هیچانه‌ها پیام بزرگی در خود دارند. پیام‌شان نگاه شوخ و شنگ به دنیا با تمام محدویت‌هایش است و فکر می‌کنم این پیام خوبی است. اما وقتی مفهوم پیام شادی صرف باشد، می‌گویند فکاهه است و با حالت تحقیرآمیز به آن نگاه می‌کنند. در حالی که خنده و شادی خود پیام است و پیام بالاتر از شادی وجود ندارد. فکر می‌کنم مشکل این است که کسانی که ذهنیت تعلیم و تربیت از ادبیات دارند، نمی‌گذارند جریان شود. به هر حال کسانی هستند که در رسانه‌ها حضور دارند، در مجلات تصمیم‌گیرنده‌اند و قبل از این‌که این جریان به ممیزی ارشاد برسد با نوعی خودسانسوری همراه می‌شود.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر