به گزارش مجله خبری نگار، مرگ رویدادی است که در چرخه زندگی هر انسانی اتفاق میافتد؛ بنابراین هرکس در مقطعی از زندگی داغدار از دست دادن عزیزانش میشود. در این میان مرگ خواهر مصیبتی عظیم است که تحمل آن بسیار سخت و جانکاه است. درواقع فوت خواهر چیزی شبیه از دست دادن مادر است. یادآوری هزاران خاطره ریز و درشت از زمان کودکی و یادآوری همه محبتهای خواهرانهای که قلب هرکسی را به درد میآورد. در این شرایط با فرستادن پیام تسلیت میتوانیم تسلی خاطر بازماندگان باشیم.
نشستن در سوگ خواهر، به مانند از دست دادن تکهای از وجود خویشتن است که هرگز نمیتوان آن را با چیزی جایگزین کرد. در این غم و اندوه، مرا با خود شریک دانسته و تسلیت مرا بپذیرید…
یاد خواهر مرحومتان در قلبهایمان ماندگار است
هر چند میدانم در این شرایط غمبار هیچ کلامی
تسلیبخش درد جانکاه از دست دادن ایشان نیست.
ولی مرا در کنار خود و شریک غمهایتان بدانید
یادش گرامی
تا ابد جای تو در دیده ماست
سالها گر گذرد یاد تو در سینه ماست
خواهرت گلی معطر و فرشتهای مهربان بود، اما چه میتوان کرد که عمر گل کوتاه است و فرشتهها خیلی زود باید به منزلگاه اصلی خویش بازگردند.
مرا در غم خود شریک بدانید.
دلم بی تاب شده باز توی سینه
یه بغضی تو گلوم باز مهمونه
دوباره جای خالی تو خواهر
وجودم رو کم کم میشکونه
صدای خندههای تو تو گوشم
صدای گریهها مو در میاره
دلم تنگه دیگه دست خودم نیست
چشام بی اختیار داره میباره
تو نیستی قلب من هم غصه داره
چشام بی خواب شده باز بی قراره
بهشت هم که بشه دنیا واسه من
بی تو دنیا دیگه معنا نداره
بی تو دنیا دیگه معنا نداره
هزار بار خاطرات و دوره کردم
هنوزم مرگ تو باور نکردم
تو نیستی خونه بی تو سوت و کوره
الهی خواهرم دورت بگردم
الهی خواهرم دورت بگردم
چه رسمی داره این رسم زمونه
میچینه هر گلی که مهربونه
دیگه دیدارمون رفت به قیامت
بی تو خواهر میشم من یه دیوونه
بی تو خواهر میشم من یه دیوونه
مرگ سِیرِ جان از سبز خاک به نیلی بلند افلاک است
دامن از اشک تهی سازید که پیوستن به جانان سعادتی پایانناپذیر است
روح خواهر عزیزت قرین رحمت الهی باشد
خوب میدانم که جای خالی او با هیچ چیزی پر نمیشود….
اما قلبم آرام میگیرد وقتی به یاد میآورم که او اینک به سوی خداوندی بازگشته که بالاترین آرامش روح آدمیست.
از درگاه آن قادر مطلق
برای آن عزیز از دست رفته غفران الهی و برای تو و خانواده عزیزت صبر و آرامش مسئلت دارم.
هیچ کلامی نمیتواند به اندازه اندوه شما بزرگ و در اندازه آن تاثیرگذار باشد. با زبان ساده خود، این رنج و اندوه وارده از فوت خواهر گرامیتان را تسلیت عرض میکنم…
آنچه از خواهرت همیشه در ذهنم میماند، چهرهای متبسم، نگاهی گرم و قلبی پر مهر بود.
رفتن او چیزی از این تصویر واضح در ذهنم کم نمیکند.
ایمان دارم که او اکنون در جوار رحمت حق و در منزلگاهی نیکو آرمیده.
امیدوارم در این روزهای سخت و عجیب، خداوند صبری عظیم و زیبا به همهی ما مرحمت فرماید.
از طرف ….
ز هجران تو پرپر میزند دل
ز دلتنگی به هر در میزند دل
چو بلبل در فراق رویتای گل
به دیوار قفس سر میزند دل
ناباورانه درگذشت خواهر عزیزت که دوستی باوفا و فراموش نشدنی برایمان بود را به سوگ مینشینیم.
خدایش قرین رحمت فرماید.
ما را در غم خود شریک بدانید.
خبر آمد، خبری از درد
با ناله گفت، با غرش رعد
گفت… و گفت… از غم از هوای سرد
چشمانش باران، جگرش پاره
گفت…روزگار لگد بر بختم زد
او میگفت و من در حسرت سوختم
گر گرفتم و مانند بوته بیابان سوختم
خداوند بزرگ روح خواهر عزیزتان را که به تازگی به دیار حق شتافته است، با مولا علی (ع) محشور ساخته و ایشان را از بهشتیان گرداند… تسلیت عرض میکنم…
دامنه هستی جاوید از ازل تا ابد گسترده است
اندوه و زاری آنان راست که عمل خیر و کردار صواب نداشتهاند
رحمت حق بر روح گرانسنگ خواهرتان باد که اعمال نیکش زبانزد همه است
جسم خاکی او ما را ترک کرد، اما یادش تا زمانی که زندهایم در روح و قلبمان جاریست.
تسلیت قلبی مرا پذیرا باش.
پر پرواز تو خون کرد همه دلها را
رفتنت برد هم آرامش منزلها را
آفتاب بدی و خنده مستانه تو
شادی مجلس و زیبنده محفلها را
روشنای دل ما بود نگاهت و چه زود
رفتیای روشنی دیده و هم دلها را
ماجرای غمت امروز بسی جانفرساست
قصه تلخ تو بر هم زده ساحلها را
آسمان بدی و چاره هجرانت نیست
جز به صبری که بود مامن مشکلها را
فقدان تأسف بار خواهر عزیزت مرا در غمی عمیق و توصیف ناشدنی فرو برد.
دعا میکنم که خداوند سبحان او را مشمول لطف و رحمت بی پایانش قرار دهد و به شما و خانواده محترم، صبر و بردباری عنایت فرماید.
تحمل سوگ فقدان خواهر بزرگوار شما، صبری الهی میخواهد و زمانی برای تسکین و رسیدن به آرامش… امیدوارم هر چه زودتر در این غم سترگ آرام گرفته و از آلام شما کاسته شود…
و هر از گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیههای دنیای فانی
جرس کاروان از رحیل مسافری خبر میدهد
که در سکوت، آغازی بی پایان را میسراید
یاد او هرگز فراموش نخواهد شد.
تسلیت مرا پذیرا باشید و مرا در غم خود شریک بدانید.
بی تو هستی تباه است خوبم
روزگارم سیاه است، خوبم
من که از عشق تو زنده بودم
من که پیش تو شرمنده بودم
حیف باشد مرا واگذاری
در شب غصه تنها گذاری
تار، نجوا کند عاشقانه
بغض دل وا کند، عاشقانه
شاعر لحظههای کبودم
گریه شد هر چه از تو سرودم
گریه کردم که شاید بمانی
گر ز دستت برآید بمانی
لیک بار سفر بسته بودی
دیگر از زندگی خسته بودی
رفتی آرام، ماوا بگیری
در دل آسمان جا بگیری
شاید آنجا خدا را بیابی
شاید آنجا دلت شاد گردد
از غم و ماتم آزاد گردد
من چه باید کنم با غم خویش؟
با دل ناشکیبای درویش؟
من چه باید کنم با تباهی؟
بعد از این با غم بی پناهی؟
چون زمینی پناهم تو بودی
بهترین تکیه گاهم تو بودی
رفتی و من ز تو روسیاهم
گرچه بخشیده بودی گناهم
از شنیدن خبر تأسف بار کوچ خواهر عزیزت بی نهایت متأثر شدم…
بارها آرزو کردم کهای کاش این فقط یک کابوس تلخ باشد.
اما گریزی از تقدیر نیست و در برابر مشیتاش صبور باید بود و شکیبا.
مرا در این مصیبت جانکاه، شریک غم و رنج خود بدانید.
از طرف…..
درگذشت خواهر عزیزتان آن قدر سنگین و جانسوز است که به دشواری باور میشود…، اما در برابر این تقدیر همیشگی، چارهای جز تسلیم برایمان پیش رو نیست… این مصیبت و اندوه بزرگ را به شما و سایر بازماندگان محترم تسلیت عرض میکنم…
فقدان خواهر عزیزتان را تسلیت میگویم.
از خداوند یکتا رفعت درجات آن بزرگوار در بهشت أعلا و مزید فضل و رحمت پروردگار بی همتا برایشان و طول عمر بازمانگان آن مرحوم همراه با سلامتی و حسن عاقبتشان خواهانم.
چرا از مرگ میترسید
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید
مپندارید بوم نا امیدی باز
به بام خاطر من میکند پرواز
مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است
مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است…
بهشت جاودان آن جاست
جهان آنجا و جان آنجاست
نه فریادی نه آهنگی نه آوایی
نه دیروزی نه امروزی نه فردایی
جهان آرام و جان آرام
زمان در خواب بی فرجام
خوش آن خوابی که بیداری نمیبیند
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید
در این دوران که آزادگی نام و نشانی نیست
در این دوران که هر جا هر که را زر در ترازو، زور در بازوست
جهان را دست این نامردم صدرنگ بسپارید
که کام از یکدیگر گیرند و خون یکدیگر ریزند
همه بر آستان مرگ راحت سر فرود آرید
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید
چرا از مرگ میترسید!
خاموش شدن شمع وجود خواهر نازنینت سخت و باورنکردنی است….
اما چه میتوان کرد جز صبوری؟ …
در این غم و درد جانکاه همراهی مرا بپذیر.
با احترام، از طرف…
از دست دادن خواهر و ندیدن چشمهای او، چیزی نیست که من بتوانم با کلام خویش تسکین دهم… تنها میتوانم از خداوند برای آن مرحومه طلب آمرزش و قرار گرفتن در الطاف و رحمت آسمانی نمایم…
عمیقا به خاطر از دست دادن خواهر عزیز و دوستداشتنیات متأسف شدم.
دعای من بدرقه راه هر دوی شماست.
برای او، تا در سفری که در پیش دارد، در جوار قرب پروردگار و در منزلگاهی نیک، آرام گیرد.
و برای تو، تا قلب نازنینت صبور و آرام باشد.
من مات و ساکنم
یک جمعیت روان
اینجا چه محشریست؟
هر کس ز سو دوان
باور نمیکنم، این اتفاق را
بانگی برآمده، بگشاید راه را
میآورند تخت، با جسم بی نفس
یک لحظه میرود، این سینه در قفس
بر روی دیده ام آبی روان شده
آیا که مردنت در باوردم شده؟
انا الیه را خواندند بهر تو؟
آیا شده کفن اینبار رخت تو؟
دیروز بودی و امروز نیستی
آخر بگو چرا این سان گریستی؟
نزدیک میشدم، آنجا مزار بود
نجوای گریه و گه زار زار بود
رفتی به زیر خاک، اما محال بودای کاش این همه خواب و خیال بود
تسلیت قطرهایست در برابر دریا دریا غم و اندوه شما در وفات خواهر مهربانتان… از خداوند بزرگ صبری عظیم برای شما و خانواده محترمتان خواستارم…
خبر کوتاه و غیر منتظره بود.
چهره خندان و دوست داشتنی او.
رو به آسمان کرد و رفت.
برایت از درگاه خداوند صبر و شکیبایی آرزومندم.
تا که رفتی پای دل افتاده ام
یاد آخر، خاک و گل افتاده ام
رفتی و یادت مرا درمانده کرد
عشق را گم کرده ام افسرده کرد
با دعا سجاده را بگشوده ام
حمد و سوره خوانده ام آسوده ام
رفتنت شه بال پروازم شکست
کوک نا موزون دل بر غم نشست
با مرور خاطره یادت کنم
حنجرم بسته است فریادت کنم
خاک قبرت طوطیای چشم من
اشکها آرامش است بر خشم من
حک شده نامت همیشه در دلم
دوریت تنهاترین مشکلم
مثل آنروزها یادم میکنی؟
با نسیم صبح شادم میکنی؟
مینویسم شعر خود در نامهای
پنج سال بگذشت هنوز در دانهای