به گزارش مجله خبری نگار hootanshakiba هوتن شکیبا با لحنی بسیار جالبی که برای گویندگی صدا به جای عروسک بچه در برنامه دور همی مهونی که توسط اقای ایرج طهماسب تولید شده و بسیار هم شهرت و محبوبیت پیدا کرده است نوشته:
طهماسب؛ تو رو خدا میشه تولد من باشه تولد تو نباشه؟! تو رو خداااا
ببین…دوستت دارم
هوتن شکیبا متولد بیست و چهار خرداد ۱۳۶۳ در سنندج میباشد و اصالتاً کرد است. وی دارای مدرک کارشناسی کارگردانی از دانشگاه غیر انتفایی سوره میباشد.
از کارهای معروف او میتوان به بازی در فیلم سینمای طبقه هساس و نمایشهای همچون مترسگ، جن گیر، بر پهنه دریا، باغ آلبالو و.. اشاره کردهمچنین صدا پیشه عروسک (دیبی) در سریال کلاهقرمزی ۹۳ کلاهقرمزی ۹۴بوده است
گفتگو با هوتن شکیبا
همین ابتدا برویم به گذشتهها، آن هم گذشتههایی نه چندان نزدیک و اینکه هوتن شکیبا از چه خانوادهای، چه دیاری و چگونه به دنیای نمایش و تصویر وارد شد؟
هوتن شکیبا: متولد «تهرانم»، ولی بزرگ شده «سنندج» و بیشتر خود را سنندجی میدانم. درخانوادهای بزرگ شدم که مادرم فرهنگی بود، معلم ابتدایی و پدرم کارمند بود.
خانواده مادریم اهل هنر هستند، دو دایی دارم که فارغالتحصیل هنرهای زیبای سالیان قبل هستند.
اکثر آدمها تجربه هنری خود را با نقاشیهای دوره کودکی شروع میکنند برای شما چگونه بود؟
هوتن شکیبا: برای من هم با نقاشی شروع شد و یک خاطره جالب از این نقاشی کشیدن هم دارم که بد نمیدانم از آن بگویم. ۵، ۶ ساله بودم، برای کیهان بچهها فرستادم، نقاشی از چهره یک مرد با سبیل! که برای خود ماجرا شد.
چه ماجرایی؟
نقاشی را «هومن» برادرم برایم به مجله ارسال کرد. چند هفته صبر کردیم تا خبری از چاپ نقاشی در روزنامه شود، اما نشد، درنهایت هم به جای چاپ نقاشی، نامهای از مجله برایمان ارسال کردند با این مضمون:
«ما این نقاشیها را چاپ نمیکنیم تا بگوییم چه نقاشی خوبی است، بلکه نقاشیها را چاپ میکنیم که خود کودک، نقاشی خودش را ببیند، نقاشیای که شما میکشید و به اسم او ارسال میکنید! باعث میشود، کودک همیشه وابسته به شما بماند…»
یادم میآید پدر در پاسخ به کیهان نوشت: «ما حتی در انتخاب رنگهای این نقاشی، دخالتی نداشتیم، تمام این نقاشی را خود پسرم کشیده است، فقط اسم و مشخصاتش را ما نوشتیم، آن هم برای اینکه هنوز کوچک است و سواد ندارد.»
همراه نامه پدر، یک نقاشی دیگر برایشان ارسال کردم، این بار نیز طرح یک مرد با سبیل بود.
چند هفته بعد، نقاشی دوم چاپ شد، حتی یادم است به اشتباه نوشته بودند:
«هوتن شکیبا- ازتهران» و در جواب نامه پدر هم یک سؤال پرسیده بودند و آن اینکه، چرا فقط چهره مرد میکشد؟ آن هم مردی با سبیل!
برای من هم سؤال شد، چرا همیشه چهره یک مرد با سبیل؟ و، اما الان هوتن شکیبا که مقابل من نشسته است نیز مردی است با سبیل، سبیل چه سمبلی برایتان دارد که از کودکی تا این روزها با شما آمده است؟ زمانی در نقاشیهایتان حال برصورتتان؟
هوتن شکیبا: آن زمان به تقلید از دایی هایم بود، نقاشیهای آنها بیشتر از مردانی بود که در روستاها زندگی میکردند یا دستفروشها و… و این طیف افراد، آن روزها، عموماً سبیل داشتند، من از داییهایم کودکانه تقلید کرده بودم.
تا همین چند سال پیش، سبیل را دوست نداشتم، تا اینکه در یک نمایش طبق کاراکتر نمایش، باید سبیل میگذاشتم و گذاشتم، همه گفتند به چهرهام میآید، همین شد که سبیل بر چهرهام ماند (خنده).